گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

اولین روز مهد کودک

خوب بگیم از مهد رفتن بچه ها. روز جشن تولد بچه ها بود (همه دوستان می دونن که جشن تولد به خاطر آبله مرغان بچه ها با تأخیر انجام شد) روز اول مهر و مهد کودک و جشن تولد. البته مهدشون هنوز تا الآن جشنی نداشتن فکر کنم همه بچه ها که ثبت نام کردن نیامدن یه همچین چیزایی شنیدم که به خواست والدین با تأخیر انجام می شه. شب بچه ها را ساعتهای 9 خوابوندم و صبح ساعت 7 کاملا اجیر و هوشیار بودن البته ساعت 8 بردیم مهد. لباس پوشیدن به ذوق بیرون رفتن از خونه  و کیف نو و مهد . جلوی دیوار خونه همسایه منتظر روشن شدن ماشین بابا. داشتیم عکس می گرفتیم که یه خانم و بچه هاش رد شدن و کلی ذوق کردن. کلی طول کشید که آقایون افتخار داد...
5 مهر 1394

حسم فرق داره با بقیه

وقتی از بقیه می پرسم چه حسی داری که بچتون بزرگ شده و میره مهد یا مدرسه؟ می گن : خوشحالیم بزرگ شده. سخته اما به کارهام می رسم. خوبه دیگه منم به کارهام میرسم. ولی من ذوق می کنم گریه شوق می کنم آخه بچه های دوکیلویی من حالا اونقدر بزرگ شدن که پیش کس دیگه ای باشن و بتونن مراقب خودشون باشن . اونقدر بزرگ شدن که از من دور باشن .  اما بی قرارم . دلتنگم . طاقت دوری ندارم . خیالم راحت نیست.  اما خوشحالم که بچه ها دیگه یه مامان همیشه خسته ندارن. که عصبانی بشه توی دست و پاشن موقع انجام کارهای خونه . یه خونه همیشه نامرتب ندارن. همه چیز داره نظم پیدا می کنه . خوشحالم که کلی مورد توجه و محبت هستن. خوشحالم که...
5 مهر 1394

ممنونم

از همه دوستان ممنونم که من را راهنمایی می کنن.  از خانم معین عزیزم بیشتر ممنونم . اگر به قول خودشون نصیحتی هم باشه خیلی دلسوزانه و دلنشینه . از بچه ها مدام جای اشیاء و جای خودشون را می پرسم. به توصیه خانم معین عزیز می پرسم ارسلان کو؟ و ... البته قبلا هم اینکار را می کردم اما خیلی با انرژی نبود چون فقط زاییده ذهن خودم بود و منطقم این بود که بچه ها هنوز نمی تونن همه کلمات را بگن اما به این معنی نیست که این کلمات را یاد نداشته باشن . رشته من کامپیوتره و خیلی طی تحصیلم به این نکته تأکید شده بود که سرعت سیستم را ابزار های جانبی می گیرن چون سرعت cpu خیلی بیشتر از مثلا درایور یا پرینتر یا ... هست . کار فیزیکی زمانبر تر از کار ذهنی ...
5 مهر 1394

مهد کودک

بعد از یکی دو ماه تحقیق و جستجو تونستم یه مهد انتخاب کنم که کمی هم به خونه نزدیک هست . میشه پیاده رفت . البته برای من 5 دقیقه راه هست اما به پای بچه ها طولانی تره . محیط مهد و مدیرش واقعا بهم آرامش دادن . پرستارشون را هم چندباری دیدم خوشرو و با حوصله هست و مدت زیادی هست که پرستارشون هست. مربیشون جدیده از شانس ما تا سال گذشته چندین سال مربیشون ثابت بود اما اون مربی قبلی تازه بچه اش به دنیا آمده و تا مهرماه توی مرخصی زایمان هست و از مهر مربی پیش میشه . از ساعت 8 تا 12 هست و آموزش دارن. خیلی نهارشون برام مهم بود که خوشبختانه برای نهار میارمشون خونه. گفتن که آموزش دارن. ریاضی و علوم و شعر با مربی موسیقی . خدا داند . خیلی تأکید کردم بر ن...
23 شهريور 1394
2072 12 14 ادامه مطلب

بخواه بخواه

توی ماه رمضان یه ماهی بچه ها مهد می رفتن تا من هم روزه هام را بگیرم. بدون گریه و ناراحتی مهد را پذیرفتن البته چون تابستون بود بچه هم سن نداشتن قرار بود یه دو قلو دختر بیان که نیامدن . دو تا از بچه ها را ثبت نام کردم و یکی را پیش خودم نگه می داشتم البته اون یکی که خونه بود هر روز یکیشون بود یکشنبه اردلان ، سه شنبه ارشیا ، پنجشنبه ارسلان. چون تنها می بردم و پیاده هم می رفتیم نمی تونستم هر سه را ببرم. هر روز ساعت 8 یکی مهمون مامانم بود . ماه رمضان هم بود مامانم خواب بود یواشکی مرفتم بالا توی گوش بچم می گفتم برو بغل عزیز جون بخواب بچم هم بدو بدو می رفت . یه وقتهایی هم که خواب بودن می رفتم می گذاشتم بغل مامانم با یه شیشه شیر. توی مهد هم فقط...
23 شهريور 1394

چندتا عکس

.: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 2 سال و 28 روز سن دارد :. یه وقتهایی که بچه ها را می خواهم سرگرم کنم تا به کارهام برسم عروسکها را می دم می گم نی نی ها را بخوابونین. بدم گفتم خودتون هم دراز بکشین عکس بگیرم که فقط ارشیا همکاری کرد. از بچه ها کنار هم دراز کشیده بودن و همه مثل اردلان پاهاشون روی هم بود خواستم عکس بگیرم گیج شدن و ژستشون را بهم زدن .  ایم وقتیه که بچه ها در یک اقدام خودجوشبه مامان خستشون کمک می کنن و هم بد قلقی می کنن نمی خوابن هم مارا به سخر می گیرن. فداتون بشه مامان .  بعد از اینکه اردلان سرش خورد به سنگ من هم برای خوب راه نرفتنش بردم دکتر آزمایش نرمی استخوان نوشت رفتم آزمایش ...
21 شهريور 1394

اسمت چیه؟

ممنون از همه دوستان عزیزم که دانششون را با من به اشتراک گذاشتن در مورد اردلان شدنمون. بچه ها کاملا اسم خودشون را می شناسن و خیلی وقته که ازشون می پرسم اسمت چیه جواب می دن . الآن هم می گم ارشیا دستاش بالا . فقط ارشیا دستاش را میاره بالا و همین را با همه تکرار می کنم.  یا وقتی که شرایط خاصی هست و بچه ها جدی هستن اسمشون را درست می گن . مثلا می گم اسمت چیه ؟ ارشیا میگه اردلان . میگم اگه درست بگی این شکلات را بهت می دم خیلی درست و کامل می گه ارشیا. بیشتر براشون یه بازی و شیطنت بچه گانه هست .  یا وقتی به تقلید از مادر یا همسر من را به اسم صدا می کنن درست می گن .  معمولا هم خوراکی هایی که می خواهم بهشون بدم به یک یا...
21 شهريور 1394

ارسلان بلبل میشه

.: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 2 سال و 26 روز سن دارد :. وقتی که ارسلان داره TV نگاه می کنه هر کلمه ای که بفهمه تکرار می کنه .  یاد خودم افتادم که همیشه همه اعتراض می کردن که چرا وسط فیلم اینقدر حرف می زنی؟ آخه من کنار بابام می نشستم و مدام سوالهایی در رابطه با فیلم می پرسیدم و بابام با حوصله جواب می داد . حالا می فهمم که هیچی از فیلم نمی فهمید شاید می فهمید نمی دونم . امروز داشت توی فیلم یکی با عصبانیت یکی دیگه را بیرون می کرد می گفت گمشو. ارسلان هم اداش را در می آورد و با دست هم اشاره می کرد . منم باز بی فکر عمل کردم و عکس العمل نشون دادم از توی آشپزخونه بهش می گفتم نگو حرف زشتی هست اما یه لحظه بعد به خودم آمدم و گفتم د...
19 شهريور 1394