گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

ارسلان بابا

ارسلان خیلی پر حرف و بلبل زبون شده خیلی با مزه وقتی می خوام یه کاری را براش انجام بدم مثل لباس پوشوندن و ... با لجبازی که خودش انجام بده می گه  بلم بلم  (بلدم بلدم) وقتی باهاش شوخی می کنم و سر به سرش می گذارم می گه  نکن نکن  البته با کلی ناز و دلبری. هر کار که بهش می گم مثل آوردن لباس و ... اولی می گه  نخوام  (نمی خواهم) منم دیگه اسرار نمی کنم اونم دو ثانیه بعد بدو بدو انجامش می ده. می رفت پشت مبلای مامان (زیر پنجره پشت پرده کمد دیواری هست که پر خرت و پرت و مواد غذایی هست) بهش می گفتم تا سه می شمارم بیا بیرون. هر بار آمد یه بار گیر کرده بود می گفت  نزززززززززززن نززززززززززززن.  اونم با یه ناز...
25 مرداد 1394

اردلان نفسم

دیروز داشتم اردلان را دعوا می کردم ، آخه پوشکش را باز کردم بردم حمام گفتم اینجا جیش کن شلنگ توالت فرنگی را هم دادم دستش رفتم سراغ کاری ، ولی اردلان مثل همیشه نبود آمد بیرون و بعد روی فرش ... بهش میگم مگه من نگفتم همینجا بمون چرا رفتی ؟ ... دیدم اردلان سرش را انداخته پایین گاهی هم سرش را به  اطراف می گردونه با دهن بسته هم شکلک درمیاره از اوج عصبانیت به قهقهه رسیدم . نتونستم خودم را کنترل کنم از دست این بچه خیلی خوردنی شده بود. خوب می دونه که وقتی عصبانی هستم چه کار کنه.
25 مرداد 1394

سلام سلام

خیلی وقته شاید یه ماهی باشه وقتی ارسلان من را می بینه می گه سلام سلام یا می گه سلااااااااااام. گاهی به باباش و خیلی کم پیش میاد به مامان و بابای من ولی به دیگران نمیگه . یه مدتی بود که از ارسلان می پرسیدم اسمت چیه ؟ می گفت   ارسلان بابا حالا به اردلان می گم عشقم کیه ؟ میگه  اردلان بلا چند وقتی هست که به ارشیا می گم اسمت چیه ؟ میگه  اردلان ارشیا خیلی علاقه ای به پر حرف نداره اما حرف هم که می زنه به جا و با معنی .   ...
24 مرداد 1394

تولدتون مبارک

.: گل پسرا قند عسلا ، 2 سالگیتون مبارک :. عزیزای مامان گل پسرای مامان دوسال هست که به من افتخار مادر شدن دادید. ممنونم از خالق بی نظیر شما. دو سال گذشت سخت و شیرین اما زود .  خیلی زود گذشت یه روزایی نمی خواستم زمان بگذره و روز تمام بشه یه روزهایی هم هر ساعت چشمم به ساعت بود. بی شک روزهای خوشمون کمتر از روزهای تلخمون بوده اما خوشیهامون خیلی عمیق بوده. دیگه دوست ندارم یه نوزاد بزرگ کنم ولی به بزرگ کردن شما افتخار می کنم. وقتی نوزاد بودین با سورنگ شیر می خوردین. ساعت می گذاشتم هر دوساعت با پوشک عوض کردن اجیرتون می کردم و شیر با سورنگ می دادم بعد نفختون را می گرفتم اونم با نفخ شدیدی که شما داشتین خیلی دیر بادگلو می زدین گا...
24 مرداد 1394

میگم بلا از مامان سه قلوها هم دور باشه؟

خیلی سخته توی این سن آدم بفهمه آبله مرغان نگرفته اونم بعد از اسرار های مامانم که گفت گرفتی و اونم وقتی بفهمی که مریض شده باشی . وقتی که خدارا شکر کنی که خوب ارسلان گرفت دیگه دکتر گفت ویروس مرده و بقیه نمی گیرن تو هم خودت را آماده تولد کنی بعد تا بفهمی اِ  ارشیا هم  گرفت مونده اردلان ببینی بعللللللللللللله مامانت اشتباه کرده توی هم گرفتی.  حالا من و ارشیا با هم آبله داریم و خوشحال بودم که ارسلان بیماری که سخت بود طبق گفته دکتر بعدی که ارشیا باشه ویروس ضعیفه و بعدی که خودت باشی قوی و بعد اردلان ضعیف . اما اینجوری هم نبود هم من شدید گرفتم هم ارشیا ولی باز هم امیدوارم اردلان ضعیف بگیره چون خیلی نق نقو هست. برای ارسلان دانه ...
19 مرداد 1394

عاشقانه ها

.: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 1 سال و 11 ماه و 24 روز سن دارد :. توی همه خونه ها عاشقانه های مادر فرزند زیاده اما سه تا برادر اینقدر مهربون خیلی دیدنی هستن. دیش بچه ها نمی خوابیدن و شیطنت می کردن باباسعید ارشیا را دعوا کردن ارشیا هم که زود بهش بر می خوره گریه کنان اومد پیش من که مثلا باهاشون قهر بودم که نمی خوابن منم گفتم پیش من نیا البته ارشیا آمد و محبت مورد نظر را گرفت و بوسه را گرفت اما باز هم شاکی برگشت توی اتاق پیش بابا و داداشهاش که ارسلان همه این صحنه ها را در نظر داشته و جلو در اتاق منتظر بود و دست انداخت گردن ارشیا و بردش تو و ارشیا هم نمی گذاشت بغلش کنه و ارسلان هم هی این دست و اون دست را می نداخت روی گردنش و کنار هم راه...
17 مرداد 1394

ارسلان شعر می خونه

.: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 1 سال و 11 ماه و 24 روز سن دارد :. می دونم تکلم بچه های من از خیلی از بچه ها عقب تره ولی غصه که نمی خورم ناراحت هم نیستم چون سالمن دیر یا زود بلبل زبونی هم می کنن. اما دیشب که داشتم مثلا می خوابوندمشون دیدم ارسلان توی حال و هوای خودش روی پاهام که داشتم لالاش می کردم شعر می خوند می گفت : دستا بالا هی...  دستا بالا هی... دستا بالا  هی.... موقع تعویض پوشک معمولا می گم دستا بالا اما از وقتی تونست بگه که باباشون تفنگ خرید و باهاشون بازی می کرد و البته برادرزاده ام فربد هم خیلی تفنگ بازی می کرد و اینرو می گفت و باعث شد ما برای اولین بار برای بچه ها تفنگ بخریم و مدام می گم هوایی شلیک...
17 مرداد 1394

بلا از همه بچه ها دور باشه

.: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 1 سال و 11 ماه و 24 روز سن دارد :. می دونم نمی خواستم از اتفاقهای بد بگم فقط گزارشوار می گم . دو هفته پیش ارسلان آبله مرغان خیلی شدیدی گرفت و دکتر می گفت معمولا بچه های 12 ساله اینجوری می شن. البته بگم پدرش دو هفته قبل زونا گرفت. دوشنبه گذشته هم پای ارسلان گیر کرد با پیشونی خورد به پله سنگی و پیشونیش شکافت و 4تا بخیه خورد . شب این اتفاق افتاد . شب وحشتناکی بود. برای سیتی اسکن بردیم گفتن چون استفراغ (عذرمی خواهم) نکرده نیازی نیست و فقط عکس گرفتن و سالم بود خدارا شکر نشکسته . امروز هم بعد از دو هفته فکر کنم ارشیا هم مبتلا به آبله مرغان شده. اردلان هم سرمای شدیدی خورده . از بس برای آبله مرغان ارس...
17 مرداد 1394

این روزها

.: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 1 سال و 11 ماه و 3 روز سن دارد :. این روزها دو تا برادربزرگترم از بندرعباس و تهران آمدن چند روزی مهمون مامان هستن و ما هم از به سبب همخونه بودن با مامان از همیشه بیشتر می بینیمشون. بچه ها با رادین (پسر دایی بزرگشون) صحنه هایی که این روزها همیشه می بینیم . توی همه مهمونی ها ، کوچیک و بزرگ سرشون توی تبلت و گوشی هست . فعلا که ما به بچه هامون نه تبلت می دیم نه گوشی تا فردا چطور باشه. بچه ها خیلی آلو دوست دارن و این شد که آلو شد جایزه نهار خوردنشون. البته برای کنترل شیطنتاشون هم استفاده میشه ، هر وقت لجبازی و شیطنت بیش از حد دارن در حد باز کردن در فریزر و خالی کردن کشوها سریعترین وسیل...
28 تير 1394
1