گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

دکتر بازی

  .: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 3 سال و 3 ماه و 29 روز سن دارد :. از اونجایی که یه مدت برای بررسی لوزتون زیاد می بردمتون دکتر تا تصمیم بگیریم برای عملتون شما هم یه بازی به بازیهاتون اضافه کردین دکتر بازی دهن عزیزجون(مامانم) را نگاه می کردین براش نسخه می نوشتین و می گفتین فردا صبح بیا(با تأکید) آمپولم می زدین البته نمی دونین آمپول چیه از آزمایش یادتون هست برای همین همه آمپولها روی دست هست. ارسلان با تأکید میگه می خوام دکتر بشم قراره دکتر مغز بشه ارشیا هم دکتر قلب اردلانم دکتر می خواد بشه که دستم را خوب کنه آمپولم میزنه البته هم دوست دارین دکتر بشین آمپول بزنین ...
23 آذر 1395

سر کارم

  .: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 3 سال و 3 ماه و 29 روز سن دارد :. هر روز یاد مهدتون می کنین. بیشتر مامانها شاغل بودن. بهتون میگم مهد تعطیله و خانم محروقی(مدیر مهد) نیست و ... گاهی هم زمان تعطیلی مهد که از جلوش رد میشیم میگم ببینید تعطیله  ولی هر مهدی که می بیند میگین این مهد منه و تو نیا اینجا جای مامانها نیست و ... حالا هم میخواین منو بذارن سر کار  خبر ندارین که بدجوری سرکارم  البته خودم هم گاهی دلم هوای برنامه نویسی می کنه ولی جلوی شما بیان نمی کنم. گاهی میگین با کامیون می برمت سر کار  گاهی هم با موتور گاهی هم با ماشین بابا میگم اگه برم سرکار شما تنها می مونین. ارسلان...
23 آذر 1395

مامان خوشگل من

.: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 3 سال و 2 ماه سن دارد :. این روزها ارسلان تو خونه راه میره و میگه مامان خوشگل من ، مامان خوشگل من  این بیان از وقتی شروع شد که دعواتون که می کردم می گفتین میرم یه مامان دیگه پیدا می کنم ولی من هیچوقت نگفته بودم که بچه دیگه ای را بزرگ می کنم نمی دونم از کجا یاد گرفتین ، باباشونم با شیطنت گفت یه مامان خوشگل پیدا کنی ها  و ... اینجوری شد که می گفتین میرم مامان خوشگل دیگه پیدا می کنم بعد پشیمون می شدین و می گفتین تو مامان خوشگل من هستی البته منم خیلی رو این حرفتون حساسیت به خرج نمی دادم . تا اینکه یه روز صبح که بیدارتون کردم خیلی اذیت کردین و این حرفو تکرار کردین منم عصبانی شدم گفتم بر...
18 مهر 1395

خدا؟؟؟

ارشیا و اردلان نهار خوردن و ارسلان امتناع می کرد منم خیلی اسرار نمی کردم . یه بار ارشیا یه قاشق غذا داد گفت بده ارسلان منم گفتم ارسلان این قاشق غذا را ارشیا داده بخوری ارسلانم گفت نه منم به ارشیا گفتم نخواست ممنونم و اردلان هم همینکارو کرد. بعد که به اردلان و ارشیا کمک کردم دست و صورتشون را شستن ارسلانو بغل کردم و گفتم غذا می خوری گفت آره گفتم بیا غذا بخور قوی بشی مثل کی؟؟؟ منظورم ارشیا و اردلان بود و منتظر بودم یکی را بشنوم اما  ارسلان گفت  قوی بشم مثل خدا جون معمولا وقتی بسم الله الرحمن الرحیم میگم بچه ها هم بعدش میگن مرسی خداجون توی حمام هم وقتی لیف میزنم هر عضوی که می شورم می پرسم این دست قشنگو کی دا...
9 خرداد 1395

خاموش کن

  .: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 2 سال و 4 ماه و 9 روز سن دارد :. طبق معمول با بچه ها رفتم آرایشگاه که لحظه لحظش خاطره هست . هر بار هم با دفعه قبل متفاوت هستن. خلاصه توی راه قاقا خریده بودیم و می گفتم بریم پیش خاله بخورین و طبق معمول بچه ها قبول کردن و بازش نمی کردن و بهانه نمی گرفتن. من بچه ها را از سه تا چیز ترسوندم لولو و هاپو و ماشین . لولو برای خوابه ، هاپو برای مکانهای ممنوع چون از تاریکی هم نمی ترسن ، ماشین هم برای اینه که بتونیم چهارتایی بریم بیرون. ارسلان که خیلی محتاطه از ماشین های خاموش هم می ترسید منم می گفتم ترس نداره خاموشه ، دیگه ارسلان یاد گرفت هر ماشینی که می خواست رد بشه می گفت  خاموش کن ، خام...
21 دی 1394

شیرین زبونی های ارسلان

  .: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 2 سال و 4 ماه و 21 روز سن دارد :. مامان! نماز خوندی؟ آفرین آفرین.  بابام اینجوری تشویقم نکرده بود. عصری پوشکش را باز کردم رفته اتفاقی جیش هم کرده توی حمام، شب باباش آمده با ذوق دویده جلو و با خنده می گه من جیش کردم من جیش کردم .  کاملا اتفاقی جیش کرد آخه اصلا کنترل نداره. بهش میگم گل پسرم دارم جواب میده هیچ کی نداره . تاج سر دارم و ... باباش کم بود حالا ارسلان هم اضافه شده کافیه یه لحظه جلو چشمشون نباشم . مامان کو ؟ مامااااااان ؟ یه وقتهایی هم راه میره توی خونه برای خالی بودن عریضه میگه مرضیه مرضیه ،  مرضیه مرضیه . من از دست باباش کلافه می شدم حالا دیگه...
15 دی 1394

شیرین زبونی های ارسلان

  .: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 2 سال و 4 ماه و 15 روز سن دارد :. ارسلان : جیب داری ؟ آره ؟ جیب داری؟  من : نه من دامن دارم جیب نداره. ارسلان : جیب نداری ؟ تو اتاقه؟(لباس جیبدار توی اتاق داری) نه ؟ من جیب دارم. روزی 20 با این مکالمه تکرار میشه. بچه ها عاشق شلوار جیب دارن. روزی 20 هم تک به تک گوشواره هام را می کشی می گی این چیه ؟ منم توضیح می دم حالا که یاد گرفتی باز  روزی 20 بار گوشواره ها را می کشی می گی گوشواله داری ؟ من گوشواله ندارم . منم می گم گوشواره مال مامان هاست چون فکر نکنم درکی از خانم و آقا داشته باشی. ---------------------------------------------- تفنگ دستش گرفته میگه  :...
9 دی 1394
1