چند باری هست که سعی می کنم البته فقط سعی می کنم که همه بچه ها بدون من عقب بشینن. البته دوتا توی صندلی می شستن و یکی هم جلو بغل من و مدام باید یه چشم و یه دستم صندلی عقب می بود که بشینن گریه نکنن بیسکویت بدم ساکت بمونن و .... گاهی هم هر سه خودشون را می کشیدن جلو اما الآن دارم برخورد جدی تری می کنم چون بچه ها فهمیده تر شدن . اینم از صندلی عقب ماشین کوچولوی ما. قابل توجه که توی این مسیر طولانی ای که در راه بودیم ارسلان اصلا اذیت نبود ولی اردلان خیلی ناراحتمون می کرد. و البته جا برای صندلی برای ارسلان نبود. به ترتیب از راست ارشیا ، ارسلان ، اردلان ...