دوباره مهد
یه چند روز بود که بچه ها را مهد نفرستادم چون هم خیلی سرد شده هم شربت می خوردن بیشتر خواب بودن. مدیرشون می گفتم دلم تنگ شده چون کلاسشون جلوی چشمش هست و مدام می بینشون . شنبه حالشون خیلی بد بود و ارشیا که بهتر بود را با مامانم و رادین فرستادم مهد تا بتونم به اردلان ارسلان برسم. اردلان و ارسلان هم حال ندار و نالون و گریون همش بغلم بودن. سرفه می کردن و بعدش هم معدشون کامل خالی می شد . صبح زود باباشون رفتن از دکتر فرهت وقت بگیرن که دعوا شده بود به هیچ کس نوبت نداده بودن ولی خوشبختانه فهمیدن که اینترنتی هم نوبت می دن و هر دومون یکی توی خونه یکی محل کار ساعت 8 پای سیستم گوش به زنگ بودیم که وقت بگیریم . من از 7:30 پای سیستم ب...
نویسنده :
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
15:35