گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

سوختن ارسلان

  .: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 2 سال و 4 ماه و 21 روز سن دارد :. ارسلان راه می رفت چشماش را گرد می کرد انگشت اشارش را میاورد بالا  می گفت بخاری خطرناکه ، بخاری داغه ، میسوزیم دست نمی زنیم ، آتیش داره . یه هفته پیش زیر شکم ارسلان سوخت که واقعا نمی دونم چطور اونجا را سوزونده آخه پوشکه . بعد یه هفته هنوز پوست هم نگرفته دیگه دیشب کرم آلفا گرفتم زدم. طوری هست که وقتی پوشک می کنم هرچی پوشک را میکشم پایین باز هم سر میخوره میره بالا روی سوختگی را می پوشونه . واقعیتش این روزها که اردلان را میبرم جیش خودم هم مشکل پیدا کردم ، مامانها می دونن منظورم چیه برای همین توی حمام درگیر بودم و ارسلان و ارشیا بیرون بودن که دیدم صدای...
15 دی 1394

شیرین زبونی های ارسلان

  .: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 2 سال و 4 ماه و 21 روز سن دارد :. مامان! نماز خوندی؟ آفرین آفرین.  بابام اینجوری تشویقم نکرده بود. عصری پوشکش را باز کردم رفته اتفاقی جیش هم کرده توی حمام، شب باباش آمده با ذوق دویده جلو و با خنده می گه من جیش کردم من جیش کردم .  کاملا اتفاقی جیش کرد آخه اصلا کنترل نداره. بهش میگم گل پسرم دارم جواب میده هیچ کی نداره . تاج سر دارم و ... باباش کم بود حالا ارسلان هم اضافه شده کافیه یه لحظه جلو چشمشون نباشم . مامان کو ؟ مامااااااان ؟ یه وقتهایی هم راه میره توی خونه برای خالی بودن عریضه میگه مرضیه مرضیه ،  مرضیه مرضیه . من از دست باباش کلافه می شدم حالا دیگه...
15 دی 1394

شیرین زبونی های ارسلان

  .: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 2 سال و 4 ماه و 15 روز سن دارد :. ارسلان : جیب داری ؟ آره ؟ جیب داری؟  من : نه من دامن دارم جیب نداره. ارسلان : جیب نداری ؟ تو اتاقه؟(لباس جیبدار توی اتاق داری) نه ؟ من جیب دارم. روزی 20 با این مکالمه تکرار میشه. بچه ها عاشق شلوار جیب دارن. روزی 20 هم تک به تک گوشواره هام را می کشی می گی این چیه ؟ منم توضیح می دم حالا که یاد گرفتی باز  روزی 20 بار گوشواره ها را می کشی می گی گوشواله داری ؟ من گوشواله ندارم . منم می گم گوشواره مال مامان هاست چون فکر نکنم درکی از خانم و آقا داشته باشی. ---------------------------------------------- تفنگ دستش گرفته میگه  :...
9 دی 1394

دوباره پروژه شروع شد

  .: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 2 سال و 4 ماه و 15 روز سن دارد :. از شنبه پروژه اردلان را شروع کردم . البته آخر تابستون هم آمادگی داشت اما من یه اشتباهی می کردم از شورت آموزشی استفاده نمی کردم و کاملا باز می گذاشتم . یه بار هم که باباشون خونه بود وقتی اردلان از خواب بیدار شد من توی آشپزخونه بودم و ندیدمش اردلان هم جلوی در اتاق دراز کشیده و شلوارش را خیس کرد باباش هم عصبانی شد و دعواش کرد . این اولین بار بود بعد از سه روز خونه را کثیف می کرد و دیگه قهر کرد و جیشش را نگفت . گفتم که اردلان یکم ناز داره و زود هم بهش بر میخوره به نظر من خیلی احساساتی هست. اما اینبار از شورت آموزشی استفاده کردم. دیگه خسته شدم از پوشک کردن . دی...
9 دی 1394

خدا هست.شکرش

یه دوستی توی وبش نوشته بود ... دیروز که دیدم محمود داره به رضا نمازخوندن رو یاد میده، کلی کیف کردم. بعدش یادم افتاد که اعداد رو هم من به رضا یاد ندادم. رنگها رو هم همینطور. لباس درآوردن و پوشیدن رو هم همینطور. قاشق و چنگال تو دست گرفتن رو هم همینطور. و...   هیچ وقت نفهمیدم کی رضا این چیزا رو یاد گرفت. ولی من و امثال من همه چیز را خودمون تک تک به بچه ها یاد می دیم. (چند قلو دارها) بچه های شیطون. البته از نظر خودم بچه های خوبی داریم . فهمیده هستن . زیادی باهوشن و موقعیت شناس(فرصت طلب). تعریف کنم هم نظر می شیم. همین امروز ظهر داشتم می خوابوندمشون . عصبانیم کردن . همه را دعوا کردم که بخوابین هاپو می خورتون صدای گریه بی...
7 دی 1394

این روزها

همه مریض بودیم. من و بابا که تب و لرز شدید. به هر شکلی بود زندگی را می گذروندیم که دیدم این دکترا که بردم فایده ای نداره زنگ زدیم عزیزجون منیر(مامان بابا سعید) آمدن یه دو شبی پیشمون بودن و بچه ها را بردیم دکتر فرهت . داروی خاصی نداد چون بچه ها ویروسی گرفته بودن که عفونتی همراهش نبود فقط سرما خوردگی کودک و سالبوتامول دادن ولی دکترهای دیگه که برده بودم پنی سیلین و آموکسی سیلین داده بودن. خدا را شکر بهتریم اما ارسلان اصلا تبش قطع نشد دوباره بردم دکتر گفت یکمی ریه اش عفونت داره آموکسی سیلین داد. گفتم اصلا چیزی نمی خوره کل روز را با یه شیشه شیر و آب سر کرده گفت تا تبش قطع نشه چیزی نمی خوره . یکشنبه شب بردم پیشش گفت سه شنبه ساعت 10 تبش قطع م...
23 آذر 1394

اردلانم

.: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 2 سال و 3 ماه و 16 روز سن دارد :. پسر نازم و نازدارم. امروز می خواهم خصلتهایی که در وچودت یافتم را ثبت کنم تا بعدا روشون کار کنم و شکوفا کنم . نمی دونم ولی حتما بعدا به درد می خوره. از همه مهمتر نازت هست و غرورت. از نوزادی زود قهر می کردی و به این زودی ها هم راضی نمی شدی . قهر می کردی و گریه می کردی و باید راه می بردمت که آروم بشی اما ارشیا که قهر می کرد بی محلی می کرد و ارسلان کلا قهر توی کارش نیست و فقط یه ثانیه بعد میاد یا از دلم دربیاره یا از دلش دربیارم. پسرم خیلی مغرور هستی . چند روز پیش رفتیم طبقه بالا من هواسم نبود در ورودی را باز گذاشتم و هوای خونه سرد شدو بابا علی که از حمام آمد ناراحت ...
10 آذر 1394