گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

اردلانم

1394/9/10 12:02
618 بازدید
اشتراک گذاری
.: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 2 سال و 3 ماه و 16 روز سن دارد :.

پسر نازم و نازدارم. امروز می خواهم خصلتهایی که در وچودت یافتم را ثبت کنم تا بعدا روشون کار کنم و شکوفا کنم . نمی دونم ولی حتما بعدا به درد می خوره.

از همه مهمتر نازت هست و غرورت.

از نوزادی زود قهر می کردی و به این زودی ها هم راضی نمی شدی . قهر می کردی و گریه می کردی و باید راه می بردمت که آروم بشی اما ارشیا که قهر می کرد بی محلی می کرد و ارسلان کلا قهر توی کارش نیست و فقط یه ثانیه بعد میاد یا از دلم دربیاره یا از دلش دربیارم.

پسرم خیلی مغرور هستی . چند روز پیش رفتیم طبقه بالا من هواسم نبود در ورودی را باز گذاشتم و هوای خونه سرد شدو بابا علی که از حمام آمد ناراحت شد . مامانم هم به طرفداری از من گفت اردلان آمده و بابام که من را دید گفتم بزرگتر از اردلان هم آمده که یهو یه جیغ بنفش زدی و شروع کردی به گریه. همه از تعجب دهنشون باز مونده بود و من خندم گرفته بود ولی سریع بغلت کردم آمدم پایین باز گریه می کردی می گفتی بریم بالا که گوشی دادم و خوابوندمت. دیروز هم بالا بودیم و من نماز می خوندم و شماها خیلی در را باز و بسته می کردی و مامانم هم خواست مجبورتون کنه توی خونه بمونین. گفت برین خونتون به حرفم گوش نمی کنین و اردلان هم سرش را انداخت آمد پایین و صدای در را هم شنیدم که باز  کرد اما دید کسی باهاش نیامد برگشت و با خنده خنده حرف مامان را رد کرد.

اگه به نفعت نباشه ناراحت نمی شی حتی وقتی دعوات کنم. با خنده رد می کنی انگار اصلا نمیشنوی.

اگه یه چیزی بخواهی و من ندم به این راحتی ها سرت کلاه نمیره و قانع نمی شی. دیشب گوشیم دستت بود که گریه نکنی چون بد جیغ می کشی و خودزنی می کنی. که بابا سعید گفت به من زنگ می زنی و گفتم گوشی دست اردلانه اما جرأت ندارم بگیرم خودت بگیر که بعدش شما قهر کردی و رفتی توی اتاق پشت در گریه های آنچنانی که یاد حرفهای مامانم افتادم که هروقت گریه می کردم می گفت مگه مامانت مرده اینجوری گریه می کنی؟ یه نیم ساعتی گریه می کردی و من دیگه دلم کباب شد آمدم بغلت کنم بهم رو ندادی و بیشتر گریه کردی و منم رفتم چند دقیقه بعد آمدم که ناز کردی و خودت را جمع کردی و پشتت را کردی و منم با خنده و بازی و ... بغلت کردم و برات شعرهای من درآوردی می خوندم و قربون صدقت می رفتم و تو می خندیدی که دیدم پشت تو ارسلان رفت پشت در اتاق ادات را در آورد و با بی محلی من مواجه شد و راست راستی گریه کرد آخه قبلا همچین بلایی سرم آوردین و هی به نوبت می رفتین و من هم با قربون صدقه و شعر میامدم بغل می کردم و دیگه کمر درد شدم.

فکر کنم گریه کردنت هم مثل خودم هست منم وقتی گریه های آنچنانی می کردم در دوران کودکی یادم هست گاهی نفس کم میاوردم و ریسه می رفتم شما هم همینجوری هستی و وقتی بابا اکبر و عزیزجون منیره تو را می بینن توی این حال قلبشون میاد کف دستشون ولی من می دونم که گذراست و زیاد دستپاچه نمی شم البته وقتی نوزاد بودی بیشتر اینجوری می شدی و من نگران می شدم.

وقتی گریه کنی و من متوجه نشم دیگه میشه هق هق و من از ناراحتی دیوانه میشم هر چی گوشی می دم و ... فایده نداره .

کمی تقلیدی تر از برادرات هستی که داره کمرنگتر میشه. همیشه این خصلت نگرانم می کرد آخه می ترسیدم در نوجوانی از دوستان بد تقلید کنی.

آدم فروش هم هستی.

از خصلتهای خوب بگم.

کم حرف می زنی  اما درست حرف می زنی . واضح و صحیح ادا می کنی اگه با ناز حرف نزنی مثل بزرگترها حرف می زنی. البته تازگی ها شعرهای مهد را با خودت موقع بازی می خونی. از مربیت خواستم که ازت حرف بکشه و مجبورت کنه صحبت کنی منم سعیم را می کنم یکسره ازت سوال می کنم ولی خوب طبیعتا توجهم باید بین سه تاییتون تقسیم بشه عزیزکم.

معمولا ساکت و آرومی. بدون خطر بازی می کنی.

اگه هدفی داشته باشی تا به دستش نیاری راضی نمی شی.

همیشه وسایل تک ماله تویه. این خصلت را از نوزادیت داری.

ولی از همه مهمتر همیشه خنده رو هستی. همیشه همه به این خصلتت اعتراف می کنن.

سعی می کنی کارهات را خودت انجام بدی و سعی و تلاشت هم زیاده. اولین کسی بودی که شلوارت را خودت پوشیدی و اولین کسی هستی که یاد داری کاپشنت را خودت بپوشی و البته خیلی هم لباس دوست هستی.

هر چی که هستی ثمره عشقمی و شیشه عمرم . پسر خودمی و به داشتنت می بالم.

پسندها (13)

نظرات (7)

خاله رویا/ عمه رویا
11 آذر 94 11:45
من عاشق گل پسراتم خداحفظشون کنه
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
لطف دارین. ممنونم.
مامان علی آقا
11 آذر 94 15:30
فداشوون اول از همه عزاداریا قبول فرشته ها بعد زرنگا ارشیا رو مظلوم گیر آوردین اردلان هم مثل علیه حتی خوراکی هم نمیخوره وقتی قهر کنه بعدا حتما مینویسم داخل وبلاگش.البته نمیدونم درسته یا اشتباه میگن نرین سمتشون وقتی گریه میکنن منم نمیرم میگم هروقت گریت تموم شد بیا بغلم بعد یا میاد میگه تموم شد یا با نق نق صدام میکنه.میگیرمش.علی من خصیص هم هست نمیدونم خصلت بچگونش هست یا نه.اگه کسی اسباب بازی که داشت بازی میکرد بگیره سریع ازش میگیره.الان یه مدته کسی خوراکی از پیشش برداره گریه میکنه میگه تموم شد یا دهنی شد.این چکار کنم؟دارم یاد میدم قبل شروع به خوردن خوراکیش اول به همه تعارف بکنه.خوبه به نظرت؟
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
خدا نکنه. ممنونم. ارشیا خودش یه تنه همه را حریفه. البته که اقتضای سنش هست من ندیدم بچه ای اینجوری نباشه ولی بچه های من چون از اول اجتماع بودن براشون زیاد مهم نیست. منم سعی می کنم توجه نکنم اما مگه میشه تا یه جایی آدم طاقت میاره جگرگوشمونه دیگه. خیلی کار خوبی می کنین . خجالت بچه میریزه و یه اخلاق خوب بزرگ هم نسیبش میشه ولی نمی دونم روی این حسش اثری داشته باشه یا نه . بچه های من با هم معاوضه می کنن مثلا ارشیا میاد اسباب بازی ارسلان را میگیره و یه چیز دیگه بهش می ده و اسباب بازی ارسلان را پشتش میگیره تا ارسلان از ارشیا اسباب بازی چدید را بگیره و معمولا هم با هم کنار میان. البته این راه را هم خودشون پیدا کردن نمی دونم شایدم هم من بهشون گفتم ولی خیلی توجه نکردم . آخه از هر چیزی سه تا داریم ولی بازم سرش دعواست.
مامان ریحانه
12 آذر 94 19:56
فدای ناز و غرورش خوبه که خنده رو پسر خوشگلمون مرضیه جون خوش به حالت با وجود همچین پسری
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
خدا نکنه. آره خندهاش دلبری داره. ممنونم.
نرجس
16 آذر 94 16:24
✿ ماMے jوטּ✿
17 آذر 94 12:21
ســـلام عزیزم خوبیـــن کم پیـــدایین دلـــم براتون تنگ شده بود گل پسرا خوبن ؟ الـــهی قربون اون شیرین کاریهات و قهر کردنات اردلان خالــــه راستی گریه کردنای نگارهم همینجوری بود صداشم که بلنده وااااای گوشمون کر میشـــد براتون روزهای خوبی رو آرزومندم درکنار خانواده وپسرای شیرینتون
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
ممنونم. خدا نکنه. ممنونم.
نرجس
18 آذر 94 13:59
سلام و خسته نباشيد به شما مامان نمونه .من هم سه قلو دارم 2دختر و يك پسر مطالبتون رو خيلي وقته ميخونم واز شما انر‍‍‍‍‍‍ژي ميگيرم من با وجود اينكه مامانم و ابجيهام مرتب كمكم هستن ولي بازم كم ميارم .ولي شما تنها واقعا شهامت داري كه سه تا رو با هم حمام ميبري پارك ميبري ميخوابوني غذا ميدي ايوووول
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
سلام . ممنونم. خجالتم می دین. خدا حفظشون کنه. من هیجکاره ام فقط وسیله خدا هستم. لحظه به لحظه حظور خدا را تو زندگیم می بینم.
نرجس
22 آذر 94 14:25
سلام مرضيه جان گل پسرا خوبن كم پيدا؟ ميخواستم بدونم الا از پوشك گرفتينشون يا نه مكمل دارويي هنوزم بهشون ميدي؟
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
سلام عزیزم. الآن دیگه خوبیم. از پوشک نگرفتم هنوز از مریضی در نیامدیم. مکمل هم می دم. زینک پلاس خریده بودم ولی دکتر که برای مریضیها رفتیم یه مکمل دیگه داد که عصاره طبیعی پرتقال داره اونو می دم.