گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 10 ماه سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

کارهای بچه ها

1393/9/29 2:06
1,121 بازدید
اشتراک گذاری

.: تا این لحظه ، 1 سال و 4 ماه و 5 روز سن دارند :.

بچه ها خیلی علاقه دارن همدیگه را بغل کنن . اردلان اوایل نمی دونست که فرقه بین بغل کردن یه بچه با بزرگترها. همونطور که خودش را توی بغل ما رها می کرد با این کار داداش ها را زمین می نداخت اما بعد یه روز فهمید که نباید خودش را آویزون کنه یا به یه طرف رها کنه .

ارشیا دیگه واقعا با من آشتی کرده و از روزی که من را صبح با محبت بیدار کرده محبتا ادامه داره . حتی دوست داره روی پای من یا توی بغلم بخوابه در صورتی که قبلا خودش را پرت می کرد و روی زمین می خوابید بیشتر وقتها هم دوست داره توی بغلم بشینه و مثل داداشا دیگه خودش میاد روی پام می شینه یا بالشت می گذاره و دراز می کشه. یکمی هم از اردلان تقلید می کنه . وقتی اردلان دستم را می گیره و ...

ارسلان هم یه هفته ای هست که داره واقعا بوس بوس می کنه فکر کنم این کار براشون از راه افتادن هم سخت تر باشه خندونک. اوایل همه دهنشون را می گذاشتن روی دهن ما تا بوسشون کنیم و این مثلا بوس کردنشون بود ارشیا و اردلان هنوز هم همین کار را می کنن حتی با همدیگه . ارسلان یه مدت بعد یه گاز کوچیک می گرفت بعد روی هوا بوس می کرد اما روی صورت نمی تونست حالا دهن بازش را می گذاره روی صورتمون بعد لبها را غنچه می کنه و بوس می کنه و انگار خودش متوجه موفقیتش شده .

بازی جدید اردلان اینکه دست من را بگیره و خیلی هم جدی از من می خواد که دستش را محکم بگیرم و اگه رها کنم با دو دست دستش را کامل میزاره توی دستم به حالت دست دادن و شروع می کنه به چرخیدن دور من ارشیا هم تقلید می کنه و حالت برعکس که من شدم چرخ و فلکشون ارسلان هم می بینه دست گیرش نمیاد اصلا طرفم نمیاد و خودش دور خودش می چرخه.خسته

بچه ها خیلی خطرناکشیطان شدن و با همه اسباب بازیهاشون یه جوری به هم صدمه می رسونن من هم همه را جمع کردم و فقط بهشون عروسکاشون را دادم که نرم هست و آسیبشون در حد کندن پرزهایی که بعضیهاشون دارن هست یا خوردن چسبک پلاستیکیشون . 

دیدم بازی با عروسک یکمی دخترانه هست خلاقیت به خرج دادم چندتا بالشت جورواجور چیدم و بهشون یاد دادم که روشون رد شن و آخرش هم بپرن . اول ارشیا استقبال کرد و دستش را گرفتم یاد گرفت بعد اردلان و آخر هم ارسلان البته بگم همه کسل بودن و من نمی خواستم بخوابن. خلاصه پریدن آخر را که هیچکس انجام نمی داد البته سعی می کردن اما هنوز نمی تونن. اردلان هم که اگر دستش را نمی گرفتم دنبالم میامد و می گفت من و با لنجه دستم را می گرفت . ارشیا هم طبق معمول تقلید می کرد و دست دیگم را می گرفت .

وقتی می گم هیس دست تون را به همین علامت روی بینی می گذارین و می گین سیییییییییییییهیس

اردلان هم دیگه شبا اذیت نمی کنه همون چند شب بود ولی روزها خیلی علاقه داره دستم را بگیره همینطور ارشیا . ارسلان هم از اول این علاقه را داشت گاهی که اذیت می کنن فقط دستشون را می گیرم توی خونه راه می رم . الهی بمیرم که نمی تونم بیرون ببرمتون . چاره چیه بزرگ این روزها هم اینجوریه بزرگتر که بشین بیشتر بیرون می ریم الآن بدون کمک حتی با بابا هم سخته تا پارک نزدیک خونه هم باید با ماشین بریم و توی پارک هم بابا تا محوطه بازی دوتاتون را بغل می کنه که آسیبی بهتون نرسه . این روزها هم می گذره یکمی روی راه رفتنتون باید کار بشه.

امشب اردلان را بغل کردم و راه می بردم که بخوابه ارسلان هم دنبالم راه میامد یاد روزای قبلتر کردم که فقط ارشیا یاد داشت چهاردست و پا راه بره وقتی بچه ها را بغل می کردم و راه می بردم دنبالم چهار دست و پا میامد و گاهی هم زود بهم می رسید و کمی صبر می کرد که برم جلو .محبت

چقدر زود بزرگ می شین و من همه سعی دارم که عطر این روزها را با همه وجود حس کنم . عاشقتونم و هر روز چند بار می گم . دوستون دارم نازنینای من بهترین هدیه خدا بعد از باباسعید . من عاشق هر چهارتا پسرم هستم که به هم حسادت می کنن . فداتون بشم گلای نازم.بوسبوسبوسبوس

 

پسندها (5)

نظرات (2)

مامان غنچه
29 آذر 93 7:59
وای عزیزم چه فرشته هایی دارین...... هزارماشالله بهشون رای دادم. انشالله زیرسایه امام زمان (عج) بزرگ بشن ببوسیدشون
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
خیلی ممنونم ان شاءالله
مامان گلشن
30 آذر 93 9:42
دوستتون دارم وبزرگ شدنتون رو با شوق دنبال میکنم
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
من هم به داشتن دوست خوبی مثل شما افتخار می کنم و محبتتون را کاملا حس می کنم.