گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

عشقم اردلان

1393/10/8 18:10
280 بازدید
اشتراک گذاری
.: ارشیا اردلان ارسلان تا این لحظه ، 1 سال و 4 ماه و 14 روز سن دارد :.

خیلی دلم برات تنگ شده پسرم. دو روز می شه که ندیدمت از دیروز صبح که رفتی پیش مامانه. آخه الآن مرحله محمی از زندگیتون را می گذرونین و دارین آموزش می بینین برای استفاده از دستشویی گلم. منم نمی تونم تنهایی به سه تاییتون رسیدگی کنم گلم نازم وگرنه هرگز راضی به دوریت نمی شدم. مامانه به کمک آمدن. الحق و ولانصاف هم خوب بهت رسیدگی می کنن و بیشتر از من بهت می رسن و خوب امانت داری می کنن.

شما رفتی پیش مامانه چون بیشتر از داداشیها مامانه را دوست داری و ایشون هم همچنین. نسبت به داداشیها کمتر به من وابستگی داری و اجتماعی تر هم هستی . البته بگم از نوزادیت همه می گفتن ستاره داری و با لبخندهای شیرینت دل همه را می بری.

خنده پسرم وقتی می خندی چشمات هم می خنده اما وقتی گریه می کنی گریه دنیا تیره و تار می شه و گاهی اونقدر جیغ می زنی که کبود می شی به محض بغل کردن چنان می خندی که انگار توی ابرایی حتی لحظه ای هم بین این دوتا احساست فاصله نیست.

هر وقت چشمم به چشمای نازت افتاده لبخند آرام زدی.

بغلعاشق بغل کردن و بغل شدنی

خنده خیلی خوش خنده هستی و این فرصتی به من میده برای غذا دادن به این پسر بدغذای خودم.

راضی هر چیز جدید و خوبی که می بینی مال شما هست و به دیگران فرصت نمیدی داداشیها هم عادت کردن تا جایی که وقتی ارشیا صبح بیدار شد دید توی اتاق ما خوابیدی عروسک آپاچیت را آورد و گذاشت بغلت و رفت بیرون.

وقتی کسی گازت می گیره حتما باید جبران کنی قبلا با گاز حالا با زدن توی سرش.

وقتی به چیزی یا کسی گیر بدی دیگه ول کن نیستی تا حدی که یقه مامانه را گرفته بودی و دور خونه غلت می زدی چون یه چیزی را از دستت گرفته بودن و مامانه مجبور بود چهار دست و پا دنبالت بیاد چون نمی تونست لباسش را از دستت جدا کنه.

توی شیطنت معمولا تابع هستی و خودت به خودی خود آرام و مهربون هستی.

مامانه بیشتر ترجیح می دن از تو نگهداری کنن چون آروم و مهربون و هستی و به خاطر شباهتات بیشتر دوست دارن.

ولی دیشب بد قلقی کردی و صبح که مامانه گفتن دیشب اذیتم کردی ناراحت شدی و بهت برخورده و لب ورچیدی.

دیشب پیشه مامانه زیر کرسی خوابیده بودی که یه هو زدی زیر جیغ مامانه بغلت کردن دیدن خیسی تا عوضت بکنن آسمون و زمین را بهم دوختی بعد دیدن که کل لباسای خودشون را هم خیس کردی وقتی بغلت کردن راه بردن به کمر خودشون فشار آمده ولی مجبور شدن سر شونه بگذارن و راه ببرن. توی این شرایط به هیچ صراطی مستقیم نیستی و من را هم درمانده می کنی ولی امروز باز دوباره پسر آروم خودم بودی.

امشب بابا سعید میاد دنبالت میارت خونه . خیلی دلم برات تنگ شده اما خودم را کنترل می کنم تا رسیدگی بیشتری بهتون بشه .

دنیا و آخرت من شما سه قلو هستین . آرزوی من خواسته من و شادی و غصه من . اگه شما درست تربیت بشین آخرت من هم درسته اگه شاد باشین دنیای من هم شاده . پس پسرم همیشه بخند تا دنیا به روی من بخنده. دلم برای چشمای مهربونت تنگ شده خواهش می کنم وقتی آمدی قهر نکن سخته دلتنگی اما هر چهارتاییمون عادت می کنیم . دوست دارم با همه وجود.

پسندها (4)

نظرات (3)

مامان مبینا
8 دی 93 18:58
سلام عزیزم اخه چرا اینقد زود شروع کردیه گلم؟ بووووووووووووووووس
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
اصلا توی برنامم نبود که قبل از دوسالگی اینکار را بکنم اما مجبورم کردن اینقدر که پوشکشون را باز کردن و همه جا را کثیف کردن.طی تحقیقی که کردم شرایطش را هم دارن فقط باید تنبلیم را کنار می گذاشتم.
مهتاب
8 دی 93 22:04
سلام ای جانمممم چه قدر قشنگ نوشتین...چه احساس پاکو نابی.... من بهتون رای دادم. ایشالا اول بشین
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
مرسی عزیزم امیدوارم.
مامان بردیا اریایی
9 دی 93 2:31
وای خدای من چقدر نازن اینا خدا هر سه تاشون رو حفظ کنه و ایشالله که همیشه موفق باشین
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
مرسی عزیزم