چه صبح زیبایی
چه صبح زیبایی هست وقتی با بوسه بیدار بشی (منحرف نباشین ارشیا بوسید)
اول بگم پسر گلم ارشیای مامان یکمی زیادی مستقل هست خودش می خوابه شیشه اش را خودش می گیره میره توی اتاق خودش می خوره و زیاد بغل نمی مونه و تقاضا هم نداره زیاد هم اهل بوس کردن و بوس شدن نیست و خودش را لوس نمی کنه از همین الآن پسرم مرده.
دیشب بچه ها را تا 10:30 خوابوندم اما هی بیدار شدن و نق زدن که ساعت 12:30 بود فکر می کنم که همه خوابیدن و تا صبح که بهشون شیر دادم و صدای اذان را هم شنیدم و از خستگی نتونستم نماز بخونم و صبح بابا سعید خواب موند و یه ساعتی دیر بیدار شد . ساعت 7:30 بود که برای اردلان که پیشمون خوابیده بود و نق می زد شیر درست کردم نخورد و شیر شبش را هم انداخته بود و نخورده بود دیدم ارسلان داره نق می زنه برای ارسلان و ارشیا شیر درست کردم دستشون گرفتن و من هم آمدم بخوابم که دیدم آفتاب زده و بابا سعید هنوز خوابه دیگه بابا که بیدار شد و داشت آماده می شد اردلان بیدار شد و همش می گفت اِ با صدای بلند و چشمای گرد که به بابا نگاه می کرد و بابا هم لبخند تحویل میداد بچم تعجب کرده بود که بابا خونه هست . که ارسلان هم بیدار شد داشت با لبخند میامد بغل من که وسط راه گفتم برو شیشه شیرت را هم بیار دوید شیشه را برداشت خواست برگرده که خورد زمین و بابا برداشتش داد به من دیگه از خستگی نفهمیدم بچه ها چی کار می کنن فکر کنم با جارو برقی که توی اتاق بود بازی می کردن و بلا خره بعد از شیر خوردن خوابیدن و منم خواب بودم که ...
بازدم ارشیا صورتم را گرم کرد چشمام را باز کردم دیدم ارشیا خم شده روی صورتم و داره مثلا بوس می کنه (بوس کردن پسرا در همین حد هست که دهنشون را باز کنن و لباشون را بذارن روی صورتمون تا بوسشون کنیم). شاید تا اجیر شدنم ده بار دیگه تکرار شد و منم فقط با چشمای بسته بوسش می کردم و می رفت پی بازی که بقیه هم بیدار شدن.
واقعا امروز خوشحال بیدار شدم آخه همیشه می ترسیدم ارشیا احساس بدی داشته باشه چون ارسلان و اردلان بهانه می گیرن و خودشون را می چسبونن و بیشتر بغل می شن و ....
خوشحالم که ارشیا هم با من صمیمی شد .
دوست دارم پسرم . همه تون را توست دارم عاشقتونم و برای شما نفس می کشم و فقط برای شما زندگی می کنم .