گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

مامان خوشگل من

.: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 3 سال و 2 ماه سن دارد :. این روزها ارسلان تو خونه راه میره و میگه مامان خوشگل من ، مامان خوشگل من  این بیان از وقتی شروع شد که دعواتون که می کردم می گفتین میرم یه مامان دیگه پیدا می کنم ولی من هیچوقت نگفته بودم که بچه دیگه ای را بزرگ می کنم نمی دونم از کجا یاد گرفتین ، باباشونم با شیطنت گفت یه مامان خوشگل پیدا کنی ها  و ... اینجوری شد که می گفتین میرم مامان خوشگل دیگه پیدا می کنم بعد پشیمون می شدین و می گفتین تو مامان خوشگل من هستی البته منم خیلی رو این حرفتون حساسیت به خرج نمی دادم . تا اینکه یه روز صبح که بیدارتون کردم خیلی اذیت کردین و این حرفو تکرار کردین منم عصبانی شدم گفتم بر...
18 مهر 1395

38 ماهگی

مثل همیشه پارک و گردش و شادی عکسها در ادامه ...   بعد از یه مدت طولانی که بچه ها تفنگ می خواستن من این تفنگها را گرفتم که چندتا توپ و چیزهایی شبیه بطری داشت که باید با توپ هایی که توش جا می خورد به اون موانع شلیک می کردن اول از همه ارسلان یاد گرفت که چطور توپ را جا بزنه و برای همه جا می زد بعد اردلان و نهایتا ارشیا اما با مدت زمان بیشتری اما در کل باباتون بدش آمد و تفنگ ها را جمع کرد چون یه بار به پیشونیشون خورد و درد داشت گفتن اگه به همدیگه بزنن خطرناکه یه مدتی هم بدون توپ بهتون می دادم آخه اصلا اعصاب نمی مونه تفنگ صدادار داشته باشین سه تایی هم بازی کنین که سرصدای خونه مثل میدون جنگ واقعی میشه  ...
1 مهر 1395

37 ماهگی و شیرین زبونی ها

با اینکه خیلی دیر به زبون آمدین و حرف زدین و  با اینکه هنوزم واضح صحبت نمی کنین خیلی بزرگتر از سنتون حرف می زنین. همین امشب به ارسلان میگم به حرفم گوش نکنی گوشتو می کنم می ندازم آشغالی با کلی ناز و ادا و قیافه میگه این گوشای خوشگلو خدا جون داده بهشون دست نزن  دیروز ارشیا ازم یه چیزی می خواست که نمی فهمیدم چیه به ارسلان که واضح تر صحبت می کنه گفتم بیاد ترجمه کنه اونم یه چیز نامفهوم میگفت دیگه دلم را گرفتم از خنده نمی تونستم علت خندم را به ...
20 شهريور 1395

تولد سه سالگی

  .: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 3 سال سن دارد :. خیلی خودمونی گرفتیم خیلی حتی یه مهمونم نداشتیم. مامان و بابام از 20 روز قبلش مسافرت بودن و برنگشته بودن و پدر و مادر باباسعید هم چندروزی بود مسافرت بودن. کیک هم خودم پختم که سالمتر باشه. تا ساعت 12 هم منتظر باباسعید بودیم و جشنمون ساعتها یک و دو برگذار شد. خیلی هم بامزه رقصیدین و اولین بار بود که کیک را با لذت می خوردین. تو همین روز بود که دکتر رفتم و گفت دردهایی که دارین شروع آرتروز گردن و زانو هست و باید ورزش کنین و من هم مثل بچه ها گریه کرده بودم و دل و دماغ نداشتم فقط به عشق بچه هام شاد بودم. فرداش هم رفتیم کلوپ پاندا که شادیتون کامل بشه اونجا هم پا به پاتون...
24 مرداد 1395

تولد 30 سالگیم

  .: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 2 سال و 10 ماه و 27 روز سن دارد :. یه تولد خصوصی بود که با کیک مامان پز که خودم پختم برگذار شد .  مامانم هدیه ام را روز پدر بهم داد چون همون روز به همسرم هم هدیه داد به منم داد و باهاش یه مانتو دوخت و داشتم می پوشیدم و همسرم هم نقدی بهم داد و روز تولدم شام رفتیم پدیده.   عکسها در ادامه ...   ...
20 تير 1395

اولین ها

امشب اولین بار بود که به مسواکتون خمیردندان زدم. ارسلان خیلی استقبال کرد و گفت برای ارشیا نزن برای اردلان هم نزن ، همشو برا خودش می خواست. اردلان هم خوشش آمد ولی نه اندازه ارسلان ارشیا خوشش نیامد زود می خواست بشوره و یه نقی هم می زد فکر کنم اصلا از اسانس موز خوشش نیامد.   دیشب برای اولین بار تخم مرغ آب پز را دادم خودتون پوست کندین خیلی خوشتون آمد و با اشتهای کامل خوردین نوش جونتون.
12 تير 1395