38 ماهگی
مثل همیشه پارک و گردش و شادی
عکسها در ادامه ...
بعد از یه مدت طولانی که بچه ها تفنگ می خواستن من این تفنگها را گرفتم که چندتا توپ و چیزهایی شبیه بطری داشت که باید با توپ هایی که توش جا می خورد به اون موانع شلیک می کردن اول از همه ارسلان یاد گرفت که چطور توپ را جا بزنه و برای همه جا می زد بعد اردلان و نهایتا ارشیا اما با مدت زمان بیشتری اما در کل باباتون بدش آمد و تفنگ ها را جمع کرد چون یه بار به پیشونیشون خورد و درد داشت گفتن اگه به همدیگه بزنن خطرناکه یه مدتی هم بدون توپ بهتون می دادم آخه اصلا اعصاب نمی مونه تفنگ صدادار داشته باشین سه تایی هم بازی کنین که سرصدای خونه مثل میدون جنگ واقعی میشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی