مامان خوشگل من
این روزها ارسلان تو خونه راه میره و میگه مامان خوشگل من ، مامان خوشگل من
این بیان از وقتی شروع شد که دعواتون که می کردم می گفتین میرم یه مامان دیگه پیدا می کنم ولی من هیچوقت نگفته بودم که بچه دیگه ای را بزرگ می کنم نمی دونم از کجا یاد گرفتین ، باباشونم با شیطنت گفت یه مامان خوشگل پیدا کنی ها و ...
اینجوری شد که می گفتین میرم مامان خوشگل دیگه پیدا می کنم بعد پشیمون می شدین و می گفتین تو مامان خوشگل من هستی البته منم خیلی رو این حرفتون حساسیت به خرج نمی دادم .
تا اینکه یه روز صبح که بیدارتون کردم خیلی اذیت کردین و این حرفو تکرار کردین منم عصبانی شدم گفتم برین پیدا کنین برین دیگه...
شما هم هی رفتین دم در هی پشیمون شدین ، دلم سوخت گفتم بیاین شیر بخورین که بتونین مامان خوشگل پیدا کنین ، شیر هم خوردین گفتم لباس گرم بپوشین سرما نخورین آخه می گفتین مامان تو خیابون هست نهایتا تا در باز کردین پشیمون شدین اردلان که دم در هم نرفت برگشتین بغلم کردین و گفتین تو مامان خوشگل من هستی. دیگه از اون روز کمتر این حرفو می زدین گاهی هم بهتون می گفتم برین پیدا کنین می گفتین الآن شبه نمیشه الآن ظهر نمیشه و ...
الآن که دارم این مطلبو می نویسم خیلی وقته دیگه دنبال مامان نمی گردین ولی دیگه من شدم مامان خوشگلتون و ارسلان از همه بیشتر تأکید داره
یه بارم عصبانی شدم گفتم منم میرم پسر دیگه پیدا می کنم ارشیا هم گفت منم میرم یه پسر دیگه پیدا می کنم ، گفتم میرم فربد(پسر بچه همسایه که همیشه تو کوچه هست و شما می شناسینش) میارم برای خودم ارشیا هم گفت منم میرم ابوالفضل(پسر بچه 20 ماه ای که تابستون تو مهد بود) میارم برای خودم.
عاشقتونم بی نهایت