گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

عمل لوزه

  .: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 3 سال و 3 ماه و 10 روز سن دارد :. پیش پنج تا از بهترین دکترای مشهد بردمتون دو تاشون گفتن ارشیا نیاز به عمل نداره ولی در مورد اردلان و ارسلان با همدیگه هم نظر بودن که باید عمل بشن منم اولین دکتر که بردم کلی گریه کردم ولی باز به خودم دلداری می دادم که بازم خدا را شکر چیز جدی ای نیست خیلی از بچه ها این مشکل را دارن نهایتا بعد از اینکه مطمئن شدیم قرار عمل گذاشتن و ...   مامانم کربلا بود و مادر بابا سعید هم خودشون را آماده جشن ازدواج عمو داوود می کردن که ده روز بعد بود. شب عمل که تا ساعت 3 بیدار بودم و وقتی هم خوابیدم هر یه ساعت یکیتون بیدارم کردین برای آب و جیش و ... ساعت 6 هم شروع کردم...
4 آذر 1395

محبت به پسرعمو

  .: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 3 سال و 3 ماه سن دارد :. کلا با بچه ها خیلی مهربون هستین و ارشیا خیلی هم مواظب هست. خونه عمو حسین که رفته بودیم با اسباب بازی های امیررضا که دو سال ازتون کوچیکتره بازی می کردین و اونم همراهیتون میکرد و کلی هم خوشحال بود شما هم راه میرفتین بهم می گفتین نی نی را دوست دارم گاهی هم از کنارش رد میشدین و لپش را ناز می کردین یا بوس می کردین.   ...
1 آذر 1395

عاشورا 95

  .: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 3 سال و 1 ماه و 26 روز سن دارد :. امسال اولین سالی بود که  دسته ها را از نزدیک می دیدین اونم خیلی اتفاقی شد. صبح که صبحانه می خوردین یه دسته رو بروی خونه داشت فراخوانی می کرد منم بچه ها را حاضر کردم بردم تماشا و باباشونم حاضر شد و کمی با دسته رفتیم و زنجیر هم کمی زدید و نماز ظهر که شد از دسته جدا شدیم و تو مسجد سر راه خوندیم از قضا تو مسجد یه اتاق شیشه ای برای بازی بچه ها در نظر گرفته بودن و ارسلان و ارشیا که با من بودن اونجا بازی کردن و نمیامدن بیرون ما آخرین نفری بودیم که از مسجد بیرون آمدیم ولی هم من به روضه گوش کردم هم به شما سخت نگذشت . خدا را شکر امسال تونستم روز عاشورا عذ...
21 مهر 1395

تاسوعای 95

  .: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 3 سال و 1 ماه و 27 روز سن دارد :. روز تاسوعا با مامان و بابا و زندایی خودم رفتیم خواجه مراد و خواجه اباصلت و بعد هم اردلان و باباسعید و باباعلی برگشتن خونه و بقیه هم رفتیم حرم از فلکه برق پیاده رفتیم حرم و بعد از زیارت تا میدان شهدا پیاده برگشتیم و تو راه بچه ها خوابیدن. پیاده رویشون خوب بود ولی تو حرم حوصلشون سر میرفتن منم یه زیارت هول هولکی خوندم و رفتیم جلو بچه ها ضریح را بوسیدن و بهانه گرفتن قبل از وارد حرم شدن رفتیم برای وضو و دستشویی بچه ها ولی ارشیا تو حرم گفت جیش دارم چون حوصلش سر رفته بود منم زیر بار نرفتم دیگه گفت پی پی دارم مجبور شدم ببرمش ولی سرکاری بود. دیگه عصبانی شدم رفتم ارسلا...
20 مهر 1395

دختر بخر...

  .: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 3 سال و 2 ماه سن دارد :. پارک نزدیکه خونه که میریم بیشتر دختر بچه های ده دوازده ساله دورتون را میگیرن و باهاتون بازی می کنن تو مهد هم دختر پرستار که 6 ساله بوده همبازیتون میشده. از اونجایی که هرچیزی هم می بینین می خواین میگم باشه براتون میخرم، حالا دیگه میگین دختر بخر. از ارشیا شروع شد ولی اردلان و ارسلان اوایل نمی خواستن اما با شیطنتهای بابای دختردوستتون این شده یه معضلی . تا به بابا میگین دختر بخر بابا هم میگه مامانو راضی کنین  دیگه حالا 4تایی ازم دختر می خواین و جالبه که هر کدوم هم یه دختر می خواین گاهی هم میگین نی نی بخر. پارک که میریم چون هوا سرده معمولا سر ظهر میریم که...
18 مهر 1395