گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

بخواب پسرم

1393/8/19 11:08
232 بازدید
اشتراک گذاری

سه شب هست که دیگه طاقتم را تمام کردین. امان از تنهایی. همتون دوست دارین روی پام بخوابین . ارشیا با سر می زنه به کسی که خوابیده تا بیاد پایین خودش زود بیاد روی پام بخوابه. اردلان میاد روی کسی که روی پام خوابیده دراز می کشه ارسلان هم اگه کسی روی پام باشه به بغل اکتفا می کنه فقط باید یک جوری حسم کنه.

چون همه با هم بیدار می شین همه با هم خوابتون می گیره . 

اول پتو پیچ را امتحان کردم تا زود خوابتون ببره به بقیه برسم اما دو روز بیشتر جواب نداد.چهار شب پیش دو شب بود که تا ساعت 2.5 حتی 3.5 بازی می کردین و بابا از صدای شما خوابش نمی برد . آخه بابا باید ساعت 6.5 بیدار شن و آماده رفتن به سر کار.

سه شب هست که دوباره دیفن هیدرامین می خورین . 

شب اول ساعت 12 شب که دیدم نمی خوابین بهتون شربت دادم. تا حدود 1.5 اونقدر بازی کردین و اونقدر دنبالتون دویدم و خستتون کردم که خوابیدین.

دو شب پیش عزیز مریم شب پیشمون بودن و بنده خدا سر درد بودن منم ساعت 11.5 شربت دادم و 12.5 به کمک بابا طی یک عملیات دوتاتون را به همراه بابا خوابوندم موندم من و ارشیا . بردمت تو اتاق خالی و خاموشی مطلق اونقدر راه بردم که نق زدنت تموم شد و بعد روی پا گذاشتم و نمی دونم کی خوابت برد چون خودمم خوابیده بودم و از کمر درد بیدار شدم گذاشتمت سرجات و بابا هم توی اتاق خودش اما باز نق زدناتون شروع شد از شیر خوردن گرفته تا بغل خوابیدن . ساعت 6.5 هم اجیر شدین.

راست می گن کسی که درس می خونه باید صبح زود بیدار شه.

ارشیا صبح ساعت 6.5 با خنده و ذوق شروع به کشفیات کرده بود . تازه فهمیده بود کف دست میمون به موکت می چسبه و 5.6بار میزد به زمین و با زور زیاد می کشید.

پسندها (4)

نظرات (4)

مامانی
19 آبان 93 13:29
عزززیزم بالاخره خوابوندن سه تا بچه با هم سختی های خودشو داره. ولی من یاسی رو اینطوری میخوابونم: از ساعت 9 شب همه برقارو خاموش میکنیم! و من و باباش بطور نمادین میخوابیم! یعنی وانمود میکنیم خوابیم. هرچی یاسی میاد دست و پامونو میکشه تکون نمیخوریم! آخرش دیگه نیم ساعت تو اون وضعیت میمونه بعدش کسل میشه و شیر میخواد. یکمی بهش شیر میدم و اینجوری حداکثر تا 10 دیگه میخوابه. البته یاسی رو از وقتی خیلی کوچیک بود به خوابیدن بین ساعت 9-10 عادت دادم. درسته پروسه خوابیدنش یک ساعت ممکنه طول بکشه ولی ارزششو داره. امتحانش ضرر نداره اما خوب باید تا عادت کنن ممکنه یکمی طول بکشه.
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
واقعا از راهنماییتون ممنون.اما من از وقتی که باباشون می خوابه حتی زودتر چراغا را خاموش می کنم بعد بچه ها توی تاریکی کلی ذوق می کنن دنبال هم می دوند و ... حتی خودم هم پیششون می خوابم اما فایده نداره. یاسی گلم چون یه دونه است حوصلش سر می ره اما اینا تازه سر ذوق میان.
مامانی
19 آبان 93 13:31
اگه واقعا نیاز ندارن بهشون شربت نده. همش مواد شیمیاییه، گناه دارن طفلیا.
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
شربتشون تجویز دکتره اما تا بتونم نمی دم فعلا چند روزی تا خوابشون تنظیم بشه
مامان متین
19 آبان 93 22:12
سلام مامان مهربون مثل همیشه عشق و علاقه شما در تک تک واژه هاتون هویدا بود. معنی ساعت 2ونیم نصف شب رو ،فقط مامانها می فهمند! میگم درباره خوابشون یه فکر اساسی بکن.چون دیگه بچه ها دارند بزرگ میشن و نباید شب بیداری داشته باشند.بعد از ظهرها کمتر بذار بخوابندوبه هیچ عنوان هم نذار خواب سرشب برند. شاید هم همه این کارها رو میکنی ولی سه قلو هستند دیگه !شوخی که نیست. عزیزم سالم و شاد باشی. درضمن باید بگم من و شما هم نام هستیم.
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
مرسی.چه خوب مرضیه جون. حقیقتش سعیم را می کنم اما نمی تونم بیش از یک ساعت از خواب سر شب جلوگیری کنم . حقیقتا غش می کنن
مامان امیر عباس و ارغوان (دوقلوها)
20 آبان 93 15:58
دوست خوبم هیچ کس نمیتونه درک کنه که چند تا بچه همسن رو خوابوندن چه دردسرهایی داره مگر اینکه تجربه کرده باشه بچه های منم هر دو هم زمان میخوان رو پای من بخوابن . دیوونه میکنن تا راضی شن دونه دونه بخوابن الهی بمیرم ارغوانم همیشه کوتاه میاد و منتظر میشه تا داداشیش بخوابه بعد بیاد رو پام . شبها هم معمولا ارغوان رو باباش میخوابونه و امیرعباس رو من . خلاصه اینکه نمیدونم اگه سومی هم بود چه باید میکردیم ... اینو فقط شما میدونید و خدای شما ...
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
مرسی . فقط شما درک می کنی چون تجربه کردی اما دو تا هم از نظر من آسون تر هست یکی توی بغل یکی روی پا اما سومی همیشه آواره است که معمولا ارشیا هم هست