خوشحالم
خیلی خوشحالم که اینقدر دوست خوب توی وب دارم.
حالا هی دلم می گیره که مورد عنایت دوستا قرار بگیرم
همتون دوست دارم و از محبتتون ممنونم.
من یک مادر غمگین نیستم و مدام با بچه هام بازی و خنده دارم . کم پیش میاد بد اخلاقی کنم اونم وقت خستگیهام هست. گاهی اونقدر خسته می شم که می گم تو را خدا اذیت نکنین. اما از حق نگذریم بچه ها اگه یک دونه بودن حقیقتا آروم هستن حتی همین الآن هم که سه قلو هستن حرف گوش کن هستن فقط طفلی ها توی این چهار دیواری حوصلشون سر میره که سرتق بازی در میارن . هیچ کس هم حاضر نیست با ما بیاد بیرون برای همین اگه قرار باشه پارک هم بریم کلی باید باباشون را راضی کنم و می گم من دو تا نگه می دارم شما یکی اما همیشه برعکس میشه خوب توان بابا بیشتره. اینم از پارک رفتن چند وقت پیش که طبق سنوات گذشته 5تایی رفتیم.
دین و ایمون هم که این بچه ها برام نگذاشتن اون از نماز خوندنم اون از عزاداریم اینم از چادرم که باد برد. پیر شین مادر . دنیا و آخرتم شما شدین. شادی و غمم شما . عشق و تنفرم هم برای شما. هم چیزم هستین اما توقع ندارم همه چیزتون باشم حتی یک لیوان آب توقع ندارم دستم بدین فقط وظیفم را انجام می دم.