گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

14 ماهگی

1393/8/1 3:47
471 بازدید
اشتراک گذاری

الآن که 14 ماهگی بچه ها تمام شده بچه ها تمام اعضای بدن مثل شکم و دست و پا و سر را می شناسن و وقتی میگم شکمت کو لباسشون را می زنن بالا و می زنن روی شکمشون. اوایل که یاد گرفته بودن یک بار که زیرپوش بادی تنشون کردم شکمشون را گم کرده بودنخندونک

اما فقط ارسلان هست که همه اعضا را نشون می ده اونم فقط به من هنوز باباشون موفق به دیدن این موفقیت نشده.

حدود دو ماهی هست که دست دادن را یاد دارین اما تازگی به بقیه دست می دین و ارشیا از همه بهتر معنی دست بده و یا الله را می فهمه اما جدیدا هست که به هم دست می دین و دست همدیگه را تکون می دین و لذت می برین.

ارشیا هر وقت خوابش میاد میره توی اتاقشون روی تشک خودش دراز می کشه و می خوابه قالبا هم به شکم و گاهی به پهلو.

هر سه وقتی شیشه شیر را جلو در آشپزخانه از من تحویل می گیرن میرن توی اتاق و روی تشک خودشون دراز می کشن و می خورن. این کار را هم از ارشیا یاد گرفتن و اوایل می رفتن دقیقا همون جایی که ارشیا دراز می کشه و منجر به تلفات می شد آخه هم روی ارشیا دراز می کشیدن قه قههو من مجبور به دخالت می شدم.

اردلان هم وقتی شیر مادر می خواد خودش اقدام می کنه و گریه الکی نمی کنه.

به فکر هم هستن و از ناراحتی هم فقط ناراحت نمی شن بلکه اقدام به برطرف کردن مشکل می کنن.

چیزی که ازشون بخوایم برامون میارن.

وقتی چیزی را به زور از داداش بگیرن بهشون بگیم برگردونن و بهش بدن این کار را می کنن. 

شیشه شیر را برای هم دیگه نگه می دارن و این کار را خیلی دوست دارن اما نمیگذارن داداش درست شیر بخوره.

از هم پشتیبانی می کنن مثلا وقتی اردلان بی دلیل بهانه می گیره و گریه الکی و بدون اشک می کنه و با بی توجهی من مواجه می شن می رن و پیش اردلان می شینن تا من بهش توجه کنم.

یک بار که همین اتفاق افتاده بود من هم توجه نکردم داشتم به ارسلان غذا می دادم که اولین قاشق را خورد و رفت پیش اردلان نشست ارشیا هم قاشق دوم و رفت پیش اردلان نشست منم مجبور شدم یکم ناز اردلانو بکشم که از حظور داداشها کمی راضی هم بود .

دوست دارن انگشت کوچولوی اشاره شون را توی غذا ببرن و غذایی که حتی دوست ندارن را هم می خورن و این شده روشی برای غذا دادن که تا دهنشون باز می شه قبل از انگشتشون قاشق من میره توی دهنشون.

گاهی هم دوست دارن من با دست بهشون غذا بدم . بهتر می خورن.

عاشق هندوانه هستن. چون اگزما داشتن از بین میوه ها این میوه را بیشتر دادم اونها هم خیلی دوسش دارن و گاهی هم به موز علاقه نشون می دن و سیب را هم جدیدا گاز می زنن و تف می کنن و کار من شده جمع کردنش . 

قبلا آب سیب هویج دوست داشتن اما الآن دیگه دوست ندارن.

نماز خون شدین شدیدا . اگه مهرم یا جانمازم را دستم نگیرم بر می دارین و می دین به دستم و سجده می کنین همیشه هم دوتا . البته اردلان به جای پیشونی دهنش را روی مهر می گذاره .

وقتی می خواین شیطنت کنین اول یک نگاه شیطونی می کنین که فقط اعلام کنین. 

ارشیا عاشق این هست که دنبالش کنم یا قایم باشک .

ارسلان دوست داره پشتم واسته و هی از این طرف و اون طرف بوسش کنم.

اردلان تازگی خیلی بامزه می رقصه یک دست کنار سر و یک دست کنار باسن مبارک می چرخه جاشون هم عوض می شه و دستاش را هم مثل رقص قاسم آبادی دور هم می چرخونه سینه اش راعقب و جلو می ده و همش می خنده اگه قربون صدقش برم که همیشه اینجوریه خجالت می کشه و خودش را جمع می کنه میره توی اتاق.

کلا رقاص تشریف دارین.

کلا بچه ها نسبت به بقیه آرامتر و کم سر و صداتر هستن . اینو توی مهمونیها کاملا متوجه می شم . پسرای آبرو داری هستن جیغ الکی نمی کشن اما جیغ همه بزرگترها را در میارن.به موقع غذا می خورن و به موقع توی همون شلوغی می خوابن و به بچه های دیگه هم کاری ندارن خیلی بی صدا هم بازی می کنن. اما امان از وقتی که سیم ببینن یا پرده دیگه آبرو سرشون نمی شه . همه هم که می ترسن اتفاقی براشون نیوفته صداشون در میاد .

پسندها (10)

نظرات (2)

مامان آنیسا
1 آبان 93 11:33
خدا رو شکر که آرومن و مامانی رو اذیت نمی کنن
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
آرام هستن اما شیطون یعنی بی سر و صدا کارشون را می کنن
راضی
3 آبان 93 15:53
مامان سه جوجه طلایی قلم زیبایی دارین ، هر دفه موقع خوندن خاطرات بچه ها خود به خود لبخند میزنم انشالا که همیشه سالم و سلامت و شاد باشید
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
مرسی گلم نظر لطفتون هست