گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

خداجون

1394/10/27 19:45
586 بازدید
اشتراک گذاری

 

.: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 2 سال و 5 ماه و 3 روز سن دارد :.

چند روز پیش اردلان ژاکت پوشید و خداحافظی کرد گفتم کجا میری؟ گفت پارک گفتم با کی میری؟ خداجون

الآن هم ارشیا یه پلاستیک دسته دار را برداشته از این پلاستیک وقتی استفاده می کنم که میریم پارک روبرو و توش شلوار اضافی می گذارم برای وقتی که بارون بیاد انداخته روی شونش می گم کجا میری؟ میگه پارک میگم با کی میگه خداجون. خندونک

وقتی توی حمام هم لیف میزنم میگم این دست را کی داده ؟ میگن خداجون و این پا را کی داده ؟....

توی مهد یاد دادن که کارها را با نام کی شروع می کنیم؟ خداجون منم از این فرصت استفاده کردم برای همین خداجون توی زندگی ما 5 نفر نقش مهمی داره.

خدا را شکر.

 

پسندها (7)

نظرات (6)

کیان
28 دی 94 11:52
کارهاشون جالبه خاله کاش من هم یک داداش یا خواهر دوقلو داشتم
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
ممنونم اما اونوقت سر هر چیزی با هم رقابت و حسادت داشتین در عوض همیشه همبازی داشتی.
مامان ریحانه
28 دی 94 12:29
فداشون بشم خدا نگهدار سه تاییشون باشه و همچنین پدر و مادر عزیزشون
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
خدا نکنه . انشاءالله
ناشناس
28 دی 94 18:21
سلام. وبلاگ جالبی دارید. یه سوال دارم. وقتی بچه ها رو میبردید تو روشویی بشورید اون دوتای دیگه دنبالتون نمیومدند تو حموم یا به پوشک کثیف دست نمیزدند؟ مثلا وقتی که چهار دست و پا میرفتند؟ یا گریه نمیکردند شما هول کنید؟
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
سلام ممنون. منظورتون را متوجه نشدم. البته که اینکارها را می کردن ولی خیلی سعی می کردم کنترلشون کنم . شما هم چندقلو دارین یا دوست دارین داشته باشین؟
ناشناس
29 دی 94 23:52
سلام. منظورم زمانی بود که پوشک بچه ها رو عوض میکردید و میشستینشون. اخه برام خیلی وقته سواله که موقع شستن یکی از بچه ها ممکنه اون یکیها چهار دست و پا بیان تو حموم و خودشونو کثیف کنند. اون وقت ادم دست تنها چیکار کنه؟
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
سلام. کف روشویی که همیشه تمیز و خشک بود و پوشک بچه ها را هم همونجا روی روشویی باز می کردم و بعد که بچه را شستم و پوشک کردم می بردم توی پلاستیک می گذاشتم دور از دسترس بچه ها. بچهام فقط من را داشتن این طبیعی بود که مدام دور و اطراف من باشن. همیشه باید همه خونه تمیز باشه من هر روز جارو می کنم و اون خونه که رنگ روغن بود روز درمیان دیوارهارو تمیز می کردم تا جایی که بچه هام هم عادت کرده بودن. البته که همیشه نمیشد ولی سعیم بود که انجام بدم.
مامان عارفه
3 بهمن 94 0:08
سلام واقعااااااا خسته نباشید،من یه دختر دارم اما واقعا گاهی کم میارم،چطوری از پس هر سه با هم برمیاین؟؟!!!!! حتما خیلی سخته،اما حتما شما صبرشو دارین که خدا بهتون داده،زنده باشن الهی
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
سلام منم موندم که خدا چی تو وجود من دیده ولی صبر نبوده اما از وقتی بچه دار شدم عشق به بچه هام کمک کرده که صبور باشم اما هنوز هم از خدا می خواهم که صبرم را زیاد کنه .
مامان دوقلوها
16 بهمن 94 11:21
قربونشون بشم . الهي كه هميشه خدا جون حافظشون باشه
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
خدا نکنه. الهی آمین