لجبازیهای ارسلان
چند روزی هست که ارسلان آرومم به شدت شیطون و لجباز شده برای حرفهام هم تره خورد نمی کنه تنبیهاش را هم به جون می خره .
چند روزی هست که ارسلان دیوانم می کنه و از کوره در میرم . خیلی خودم را کنترل می کنم که کتک نخوره .
تنبیه این روزهای بچه ها نشستن روی مبل تکی به مدت نهایت دو دقیقه هست اما ارشیا همین را هم طاقت نمیاره و هنوز نشسته میگه ببخشید که اصلا نشینه. یه وقتهایی هم تهدید می کنم که پشت دستشون می زنم و دستتون را بیارین جلو ولی فقط در حد حرف هست و دستشون را قایم می کنن اما همین براشون کافیه ، خیلی که عصبانی بشم بی محلی می کنم و باهاشون حرف نمی زنم و بازی نمی کنم.
یه وقتهایی هم اونقدر از لجبازی ارسلان عصبی می شم که به باباش می گم هنوز نزدمش بیا پیشش و باباش هم هرچی به زبون می گیره و شکلات و خوراکی میده که جیش کنه باز هم سراغ من را می گیره و گریه می کنه می گه مامان، دیگه دلم می سوزه میرم می بوسمش و باهاش صحبت می کنم . باباش میگه طاقت ناراحت دیدنت را هم نداره .
وقتی عصبانی میشم میگه روی مبل
بچه ها هم می دونن کدوم مبل را می گم و بدو بدو میرن می شینن ولی زود میان می گن ببخشید البته به زبون خودشون
ارشیا : بشید
اردلان : بخشید
ارسلان : ببشکید
بچه های باهوش و مغروری هستن کتک را هم برای همین دوست ندارن منم دوست ندارم به شخصیتشون ضربه بخوره، دوست دارم ارزش خودشون را بدونن .
وقتی باهاشون قهر می کنم ارسلان با غروری که داره اصلا خودش را ناراحت نشون نمی ده حتی اگه آب و غذا هم بخواد هیچی نمی گه بعد یه مدت کوتاهی یهو میاد بوسم می کنه و می گه ببشکید اگه قبول نکنم گریه می کنه منم می گم برو جیش کن بیا تا ببخشم ، البته شاید شیطنتش ربطی هم نداشته باشه ولی می خواهم بفهمد استفاده از سرویس کار خوبیه .