بازی مسالمت آمیز
بچه ها داشتن توی حیاط سه چرخه بازی می کردن که رادین آمد پیششون .
ارشیا هم سه چرخه اش را داد رادین و خودش تنها ماشینی که از تولد سال پیش سالم مونده را برداشت و شروع کرد به بازی.
اینجوری شد که محبتهای ارشیا رادین را هم که خیلی یاد نداره ارتباط برقرار کنه به جمعشون اضافه کرد. رادین خوب شروع می کنه اما چند دقیقه نشد خسته میشه و بچه ها را می زنه منم یه مدتی فرصت بازی با هم را فراهم نکردم الآن دیگه رادین کمتر خشونت به خرج می ده و داره یاد می گیره توی جمع بچه ها چطور باشه اما تا بخواهد بزنه دوباره بچه ها را ازش دور می کنم. اگه بالا باشم میارم پایین اگه حیاط باشم میارم تو ولی یه وقتهایی هم مجبورم اسم رادین را صدا کنم که خیلی ناراحت میشه و جیغ میکشه و گریه و قهر و ... مجبور میشم چون به بچه ها گفتم نباید رادین را بزنن . البته گفتم که با هم هم دعوا نکنن و اما خوب فقط با رادین دعوا نمی کنن با هم دعوا دارن اما من زود جدا می کنم که کار به جاهای باریک نکشه چون کمترین کاری که بکنن و اولین کار چنان همیدگه را گاز می گیرن که تا یه هفته کبوده.
البته می دونم رفتار رادین کاملا طبیعیه چون تک فرزنده و برای من و همه عزیز و توی مهد هم نبوده و فقط یه سال از بچه ها بزرگتره . می دونم که بزرگتر بشن بهتر هم میشه اما بچه های من هم عزیزن.