گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

میگم بلا از مامان سه قلوها هم دور باشه؟

1394/5/19 6:48
1,318 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی سخته توی این سن آدم بفهمه آبله مرغان نگرفته اونم بعد از اسرار های مامانم که گفت گرفتی و اونم وقتی بفهمی که مریض شده باشی . وقتی که خدارا شکر کنی که خوب ارسلان گرفت دیگه دکتر گفت ویروس مرده و بقیه نمی گیرن تو هم خودت را آماده تولد کنی بعد تا بفهمی اِ ترسو ارشیا هم  گرفت مونده اردلان ببینی بعللللللللللللله مامانت اشتباه کرده توی هم گرفتی. 

حالا من و ارشیا با هم آبله داریم و خوشحال بودم که ارسلان بیماری که سخت بود طبق گفته دکتر بعدی که ارشیا باشه ویروس ضعیفه و بعدی که خودت باشی قوی و بعد اردلان ضعیف . اما اینجوری هم نبود هم من شدید گرفتم هم ارشیا ولی باز هم امیدوارم اردلان ضعیف بگیره چون خیلی نق نقو هست.

برای ارسلان دانه ها توی گوش و گلو و روی زبون و بین مو و از همه بدتر بین انگشتای دست و پا و حتی کف پا بود و از اونم بدتر زیر پوشکش و نقاط حساس بدنش فراوون بود. بعد از دو روز که از بیماریش گذشت تب شدید و بیدار خوابی های شبانه من هم شروع شد و ترس از تشنج، دو سه روزی بچم توی تب می سوخت.  البته ارشیا هنوز اینجوری نشده اما موقع ارسلان هوا خوب بود و هر روز استخر آب به راه بود اما الآن چند روزی هست که هوای آب بازی نیست کمی خنک شده. اون آب بازی ها سبب شده همه سرماخوردگی بگیریم و تحت درمان بودیم که این ویروس دوباره ابراز وجود کرد. 

مدتی بود شبها هم بی خواب می شدم مثل دوران بارداریم اما الآن خیلی خوابالو می شم . مگر اینکه این خارشهای مزاحم من را بیدار کنه. همش خسته هستم و کلافه . داروهای ساعتی بچه ها یه طرف که باید با هزار ادا و اطوار بدم بخورن . بی قراری ها و خوابالودگی های خودم هم یه طرف.

خسته نشدم دیگه ناشکری که نمی کنم . بازم خداراشکر می گذره چه جوریش هم مهم نیست . مهم اینه که می گذره.

خب حالا دیگه من مثل مامانم اشتباه نمی کنم چون دیر و زود اردلان هم می گیره و با خیال راحت یادم می مونه که من و بچه هام با هم آبله مرغان گرفتیم و مقصرش هم پیدا نشد. کسی دور و اطرافمون آبله نداشت غیر از باباشون که زونا گرفته بود و اونم معلوم نشد که از کجا ویروس را گرفته بود. 

خدا می دونه بیماری بهار و زمستون و نهایتا پاییز چطور تونست توی تابستون گریبان ما را بگیره.

خدا را شکر بچه هام توی سن مناسبی این بیماری را گرفتن ولی من ...

بقیه اش ناشکریه پس بووووووووووووووووق.

دعا کنین سخت تر از این نشه. آمین.

پسندها (5)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

شاپرک مامی
19 مرداد 94 14:39
بلا دور ایشاله دخترم 27 ماهه شد
مامان منصوره
19 مرداد 94 16:16
عزیزم براتون ارزوی سلامتی دارم.انشالله خیلی زود خوب بشین. مامانم میگه مطمئن نیست که من ابله گرفتم یانه همیشه نگرانم.آوا هنوز ابله نگرفتهخیلی میترسم
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
مرسی عزیزم. حقیقتا هم ترسناکه .
darya
20 مرداد 94 14:03
وبت توپه .. به منم سر بزن ...
آبجی نگار
22 مرداد 94 15:29
این روزها هم بگذرد تولدامسالشون چه پرحاشیه شد