گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 10 ماه سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

این روزها

1394/2/31 1:58
1,062 بازدید
اشتراک گذاری

.: ارشیا اردلان ارسلان تا این لحظه ، 1 سال و 9 ماه و 7 روز سن دارد :.

خیلی وقتها بود که دوست داشتم بیام نت اما واقعا نمی تونستم. یکمی بیشتر از قبل ضعیف شده بودم . خدا حفظ کنه پدر و مادرم را که پشتیبانم هستن و با همه خستگیها و مریضیهاشون باز هم دست از حمایت من بر نمی دارن. تا بتونن ما را بیرون می برن با وجود اینکه همیشه خسته و کلافه برمی گردیم خونه. اگر نتونن هم کمی با بچه ها بازی می کن و سر گرمشون می کنن یا می برنشون بالا خونه خودشون اما چون مهارشون سخته من سعی می کنم زود برم بالا یا زود بیارمشون پایین آخه خیلی شیطون هستن و کارهای خطرناک می کنن و مامان و بابای من تعداد زیادی از مهره های کمرشون آسیب دیده هست و درد به پاهاشون هم منتقل میشه ولی غیرت قدیمیها اجازه حتی شکایت هم نمی ده. بگذریم هر چی از محبت پدر و مادر بگیم کمه.

یکی دیگه از دلایلش خود بچه ها بودن. خوابشون را تنظیم کردم .

چهار روز شربت دیفن هیدرامین دادم (قابل ذکره که از همون نوزادی دکتر تجویز می کرد اما همه سعیم بود که تا می تونم استفاده نکنم ) و صبح با صدای تلویزیون و موسیقی و محبت و شوق و خنده بیدارشون کردم دیگه عادت کردن .

منم شده بودم مثل بچه ها ساعت 9 باهاشون خوابم می برد. صبح هم ساعت 7 بیدار می شن. برای همین وقت برای آمدن به نت نبود. خیلی هم دلم تنگ شده بود برای دوستان عزیزم.

روزها هم مامانم کمک می کردن و روزی یکی دوبار می رفتیم گردش که به خوابشون هم کمک می کرد.

از وقتی خوابشون مرتب شده تغذیه شون هم بهتر شده . سه وعده اصلی را که با کمال میل نوش جان می کنن هر دوساعت هم گرسنه هستن. فعالیتشون هم بیشتر شده.

یه عادت خوبه دیگه هم در همین راستا پیدا کردن اونم این که موقع غذا خوردن کمتر بازی می کنن و بیشتر سعی می کنن روی زیر انداز بشینن چون قبلا براشون وسیله بازی بود و با همه متعلقاتش به هوا باد می دادن و من همکچل ولی حالا دیگه اگه گرسنه هم بشن یه پارچه ای چیزی پیدا می کنن و پهن می کنن و می گن هم هم هم.

این روزها خیلی خیلی هم آب می خورن مامانم می گن هوا گرم بشه چی کار می کنن.

بگذریم ...

از شیطنت ها بگم که خیلی زیادن و توی پستهای مختلف می گذارم که حوصله باشه برای مطالعه.

 

پسندها (4)

نظرات (1)

مامانی علی(زینب)
31 اردیبهشت 94 9:40
خدا قوت مرضیه جان تمام پستات رو خوندم.خدا خیر بده پدر و مادرت رو وصبر و توان به شما.بچه های که زود به دنیا میان یا وزن پایین دارن شیطونن دیدم اطراف خودم .خدا کمکتون کنه.اما بچها چون 3تا هستن درکشون بالاست مثل مبسر خونه.تمیز کردن دست ها. راستی خودت خوب شدی؟ ماهم دلمون تنگ شده برات اما خوب بچه 3تا هستن و وقت شما کم. ببوس 3تا گلت رو
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
مرسی عزیزم . بیماری من خستگی و کم خوابی هست که فکر نمی کنم تا سه سالگی بچه ها درمان بشه اما گاهی بهترم .