اختراع
ارسلان اختراع می کنه.
شب می خواستم سریال نگاه کنم که هر بار تلویزیون را روشن کردم شما خاموش کردی.
آخرین بار که خاموش کردی خم خم و با صورت خندون و شیطون و دستهای جلو گرفته با انگشتانی که تحریک می کرد که بترسم می گفتی همممه همممه هممممه.
توقع داشتی من بترسم و تو بترسونی که گاز می گیری.
بماند که با سماجتهایی که داشتی من و داداشی ها را بی نصیب نگذاشتی .
ولی برام جالب بود که تلویزیون را خاموش کردی و با من بازی کردی . الهی فدات بشم که توجه را گدایی نمی کنی بلکه هدیه می گیری.
این روزها خیلی می بینم که با حالت مسخره و خنده دار خم خم به سمت من میاین و ادا اطوار درمیارین که ما را شاد می کنین .
الهی خدا شادی را از دل ما نگیره و صدای خنده هامون غم را که همسایه شادی هست را بیدار نکنه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی