گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

این روزها

1393/12/3 8:49
685 بازدید
اشتراک گذاری

چند روزی گذشت تا حساسیت بچه ها به دوری از من کم شد و از بین رفت.

اینجا رفت آمد بیشتره بچه ها کمتر اذیت می کنن. چند بار دخترخاله دانشجوم آمده ، مادر بزرگم هست . مامان بابا چند بار در روز ازمون سر می زنن یا میریم بالا و با شیطنت بچه ها فراری می شیم میایم پایین.

بچه ها کلاه سرشون می کنن می رن روی پله ها می شینن در ورودی را که کمی شیشه داره نگاه می کنن تا رفت آمد مردم را دنبال کنن.براشون تازگی داره.

کت کلاه تنشون می کنن برن طبقه بالا.

هواکش آشپزخونه ها یکی هست صدای گریشون که میره بالا مامانم صداشون می کنه بچه ها به جای جواب دادن می رن پشت در وامیستن برن بالا.

به مامانم که می رسن می گن همممه بعد هم بوس پرتاپ می کنن که خوارکی بگیرن.

بوس می فرستن و گاهی هم بدون دست بوس را روی هوا سمتم پرتاپ می کنن.

توی همین یه هفته هر بار لباس بیرون تن مامانم ببینن سه تایی جلوشون چهارزانو می شینن و منتظر می شن بعد توی دستای مامان دنبال خوراکی می گردن. البته مامانم همیشه یه چیزی توی جیب و کیفشون دارن . مامانبزرگن دیگه.

چون آشپزخونه اپن هست ، برای ایمنی بچه ها کابینتهای ردیف پایین را خالی گذاشتم ؛ ارسلان میشینه توی کابینت در را می بنده و بچه ها مدام در را باز و بسته می کنن اما بقیشون دوست ندارن برن توی کابینت ، قلبشون می گیره.

تا مامان و بابا و مادربزرگم را می بینن میرن توی بغلشون و بوس می کنن.

پدرشوهرم می گن ارشیا ستم کشه. راست می گن. هر وقت بچه ها گریه کنن ارشیا خودش را می رسونه نازشون می کنه بغل می کنه بعد هم صورتش را می گذاره جلوی صورتشون با صدا می خنده و بوسشون می کنه . همه اینکارها وقتی هست که کسی که گریه می کنه بغلم باشه. یعنی برای ارشیا فرقی نمیکنه که من باشم یا نباشم سعی خودش را می کنه که داداشش را شاد کنه. بعد هم دستش را می گیره بلندش می کنه باهم دور دور عباسی می کنن.

خیلی دوست ندارن با ارسلان دور دور عباسی کنن نمی دونم شاید به خاطر اینکه ارسلان آروم می دوه یا وزنش را به عقب نمیندازه ولی این خیلی ناراحتم می کنه دوست ندارم ارسلان گوشه نشین بشه سعی می کنم با اون هم بازی بشه.

به رفت می گن دفت. دیروز بچه ها خواب بودن من و ارشیا توی آشپزخونه بودیم ارشیا مدام ماشینش را می گذاشت زیر کابینت می گفت دفت و بعد هم نق می زد که براش بیارم با اونکه دستش می رسید توجه من را می خواست.

اسباب بازیشون را دور از چشم و نزدیک خودشون قایم می کنن می گن نیست دفت کو کجاست.

کارهای جالب زیاد می کنن اما حواس من یاری نمی ده.

اینجا که هستیم بچه ها خوشحالن و این برای من کافیه. البته من هم خوشحالم روحیه ام بهتر شده آخه من آدم معاشرتی هستم اما نه با هر کسی ولی تنهایی هم برام سخته. همسایه قبلیمون آدم نرمالی نبود خودش می گفت تحت درمان هست تا صبح بیدار بود گاهی هم به خودش آزار می رسوند گاهی سرم داد می زد گاهی چنان مهربون بود که کسی باور نمی کرد.

پسندها (15)

نظرات (10)

مامی جون
3 اسفند 93 12:16
سلام مرضیه جان خوبید عزیزم جوجه طلایی هایی خوشکل خوبن خاله فداشون چقد نازن ماشالا...خداوند حفظشون کنه خانه جدیدتون مبارک عزیزم امیدوارم همیشه زندگیتون سراسر شادی و دلخوشی باشه
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
مرسی گلم آمین دعای زیبایی هست
مامان زهرا
3 اسفند 93 15:38
تبریک میگم مرضیه جون.ایشالله با آرامش زندگی کنی تو خونه جدید ..
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
مرسی دعای زیبایی بود.
مامانی علی(زینب)
3 اسفند 93 15:55
مریه جووون خوشحالم که دوباره اومدی همش بهت سر میزدم ۳تا فرشتت رو ببوس
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
مرسی زینب جون
مامان ریحانه
3 اسفند 93 18:47
سلام مرضیه جون خونه ی نو مبارک عزیزم خسته نباشی خانومی دلمون برای خودت و پسرای ناز وخوشگلت تنگ شده بود فدای سه تا قند عسل ببوووووووووووس گلاتو مرضیه جون فعلا فرصت نداشتم اومدم حالتو بپرسم بازم میام
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
مرسی عزیزم
مامانی
5 اسفند 93 11:55
ای پقربونشون برم......کاش ارشیا هم پیش من بو گریه میکرم نازمو میکشید
مامان هانا و آریا
5 اسفند 93 15:03
سلام عزیزمممم انشالله که خودتون و فرشته های نازتون خوبن منتظر عکسای خوشگلشون هستم
مامان مبینا
6 اسفند 93 14:17
بچها دیگه حسابی با نمک شدنه خدا نکه دارشون باشه
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
توی 18 ماهگی بچه ها خیلی بانمکن و لجباز. اما این روزها را باید قدر دونست که دیگه تکرار نمیشه.
پسر دایی
7 اسفند 93 23:50
سلام دختر عمه ی عزیز. امیدوارم خودت همسرت و گل پسراتون همیشه خوب و شاد باشید وبلاگت خیلی خوبه. من که خیلی خوشحال شدم.
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
سلام . به به. وبلاگ ما سبب خیر شد . بعد از چند سال؟ قدم نو رسیده مبارک.نیلوفر جون خوبه؟ دخترم را ببوسین.
مامانی رادین
9 اسفند 93 15:34
سلام عزیزم خوبید؟پسرای نازت خوبن خدا برات نگهشون داره این 3قلوهای مهربونو خیلی خوبه که خونه رو عوض کردین ایشالا هر جا باشین شاد باشین ...ببوس قند عسلاتو
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
مرسی عزیزم. رادین من را ببوسین
طناز (مامان آروين)
11 اسفند 93 8:24
عاشقتووووووووووووووووووووووووونم.