واکسن 18ماهگی
عجله من در اسباب کشی فقط به دلیل واکسن بچه ها بود . چون می خواستم خونه خودم باشم.
سه شنبه باید واکسن می زدیم که از دوشنبه عصر اردلان به استفراغ افتاد و خوب نشد تا سه شنبه که بردیم دکتر دیدم به اسهال هم افتاده یه آمپول زدیم استفراغش بند آمد و واکسن هم زدیم بچم سه بار سوزن خورد بعد از اون هم بچه های دیگه اسهال شدن هر کار کردیم هم بند نیامد هنوز هم هست اما دفعاتش 3 یا 4 بار در روز بیشتر نیست .
از ارسلانم بگم که بچم اصلا گریه نکرد .
پسرم لایق اسم ارسلان هست هر چند که یاسین منه اما خوب ارسلان نامدار شده.
ماشاءالله ختنه کردیم گریه نکرد واکسن زدیم گریه نکرد الآن هم داره چهارتا دندون (دوتا نیش و دوتا کرسیه کنارش) با هم درمیاره گریه نمی کنه اذیت نداره.
بچه ها واکسن زدن من از پا افتادم .
از بهداشت که آمدیم یکمی بعد بچه ها را خوابوندم و خودم هم خوابیدم . مادرشوهرم هم داشت خونم را مرتب می کرد اما من اصلا توان نداشتم حتی بشینم اما گاهی مغزم بیدار می شد یه صداهایی را می شنید اما حتی نمی تونستم حرکت کنم خلاصه بیدار که شدم بچه ها را سپردم به مامانها و رفتم دکتر و طبق معمول آمپول و سرم و دارو تا فردا صبحش هم همش دراز کش بودم درد و بی اشتهایی و حالت تهوع دیگه توان برام نگذاشته بود.
به بچه ها سه برابر قطره استامینوفن دادم جلوی تب زیادی را گرفتم خیلی هم اذیت نشدن.
الهی فداشون بشم پاشون درد می کرد تشخیص نمی دادن فکر می کردن ادرار سوخته شدن ، شلوارشون را می کشیدن پایین می گفتن جیش؛ منم نگاه می کردم می گفتم جیش نکردی وقتی اسرار ارشیا را دیدم فهمیدم پاش درد می کنه بعد از رفتار ما فهمیدن پاشون درد می کنه دیگه پاشون را می گرفتم می گفتن درد. اما خیلی هم اذیت نکردن.