گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 10 ماه سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

تجربیات جدید

1393/10/27 3:43
209 بازدید
اشتراک گذاری

شما خیلی فهمیده شدین و بلا.

از هیچ کس هم حساب نمی برین جز عمو داوود.

جدیدا سعی می کنین درهایی که باز می کنین به همون شکل ببندین. یعنی دستگیره را می گیرین و عقب میاین تا در را ببندین. البته ارشیا هنوز دستش به دستگیره نمیرسه.

چند روز پیش هم کامیونتون را گذاشتین جلوی در ورودی و با همکاری هم در را باز کردین اما نتونستین بیرون برین. هنوز کار دارهخندونک

وقتی میریم بیرون که حسابی باباتون را هلاک می کنین . آخه سعی می کنه بیشتر کمک باشه و من کمتر خسته بشم.

ولی من به یه چیزایی خو گرفتم مثل خستگی و کم خوابی و دندان درد و بدن درد و جدیدا خواب رفتن دست راستم که همشون فدای یه لبخندتون.

امروز من رفتم دندانپزشکی و بابا از شما نگهداری کردن. وقتی آمدم ساعت حدود 1 عصر بود و سریع غذای شما را دادم و برای بابا نهار درست کردم و خیلی سریع حاظرتون کردم به قصد پارک که ساعت شد 3 عصر تا 4 هم از پارک برگشتیم و شما با همون لباسهای بیرون در حال شیر خوردن خوابتون برد و 2 ساعتی خوابیدین.

توی پارک خیلی آزاد نذاشتیمتون چون خیلی شلوغ بود اما باز هم پای چشم ارسلان ورم کرد . فکر کنم به لبه سرسره خورده باشه.

ارسلان خیلی دوست داشت خودش از پله ها بالا بره و بابا هم نگرانش بودن اما اجازه دادن و خیلی سیف چندباری این کار را کردی به امید سرسره بزرگه و تا از پله ها بالا می رفتی فرار می کردی به سمت پله های بعدی که با مقاومت من مواجه می شدی و چاره ای جز تسلیم نداشتیم . الهی فدات شم چرا اینقدر عجله داری؟

همتون پله ها را بالا می رفتین البته دو دسته نرده ها را می گرفتین و من و بابا هم از پشت مواظبتون بودیم. اما ارسلان با یه ذوقی این کار را می کرد . فکر کنم خاطره دفعه قبل که با خودم تا سرسره بزرگه بالا رفته بود را به یاد داشت.

خوش گذشت از بابا ممنونیم که همراهیمون کرد.

پسندها (2)

نظرات (1)

مامان آروین(مهناز )
28 دی 93 10:06
خوش بگذره عزیزم ان شاء الله بیشتر بشه خوشیهاتون