گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

پیشرفت پروژه

1394/10/15 12:30
780 بازدید
اشتراک گذاری

 

.: گل پسرا قند عسلا تا این لحظه ، 2 سال و 4 ماه و 21 روز سن دارد :.

دو روزی هست که اردلان خودش میره جیش میکنه . بعد من را صدا می کنه . 

البته دیروز کمی هم توی شلوارش میریخت اما بعد با آرامش تمام میرفت دستشویی . در کمال آرامش میره بالای صندلی چراغ را روشن می کنه و دمپاییهاش را با حوصله می پوشه و بعد میره میشینه . شلوارش را هم به صورت اورژانسی در میارم اما فهمیده این بچه اورژانسی سرش نمیشه مثل باباش همیشه ریلکسه خودش را هم کنترل می کنه . هرچی می گم بدو بدو فایده نداره با ناز و حوصله کارهاش را می کنه.

 

کنترل جیش بزرگ را کامل به دست گرفته اما گاهی چند قطره جیشش میریزه ولی همش به شلوارش میگیره و به زمین نمی رسه .

این پیشرفت از وقتی حاصل شد که دیگه شورت آموزشی پاش نکردم و گفتم مال نی نی هست ، بچه های من به عروسک می گن نی نی ، اردلان هم برد تن عروسک آپاچیش بکنه ، اول یه شورتی که تابستون تن می کرد و خیلی دوسش داشت تنش کردم بعد دیدم شلوار بهتره ، اردلان هم خیلی زود پیشرفت کرد .

فقط دیشب که 5 تایی برای سوختگی ارسلان رفتیم درمانگاه ، شورت آموزشی تنش کردم ، هوا سرد بود دو تا شلوار هم پوشوندم ولی وقتی ازش سوال کردم جیش داری گفت آره و بردم به بدبختی جیش کردم سختش بود با شلوار منم یه پاش را در آوردم و بلاخره موفق شد ولی وقتی آمدیم بیرون داشتم سالن را نگاه می کردم دنبال باباش همه حواسشون به من بود گفتن پیش دکتره . فکر کردم اگه همه بدون پوشک بودن چه وضعی داشتمخندونک

هنوز که هنوزه اردلان دلش می خواهد پوشک بشه و گاهی گریه و بهانه هم داره ولی سرش را گرم می کنم.

فعلا که خوشحالم و راضی.

باباشون توی اتاق بود ارسلان یادش افتاد یه بار اتفاقی توی حمام جیش کرده بدو بدو با ذوق رفت جلو باباش واستاد گفتم جیش کردم خندونک باباش هم تعریف و تمجید کرد اردلان هم با من از حمام در آمد بدو بدو رفت به تقلید از ارسلان گفت شی من، شی من و منتظر شد اما باباش هیچی نگفت رفتم دیدم داره فکر می کنه متفکرگفتم اردلان گفت جیش کرده باباش گفت آخه من از کجا بفهمم چی میگه تو را خدا فعلا ارشیا را از جیش نگیر که من هیچی از حرفهاش نمی فهمم.قه قهه

شنبه گفتم من که به هیچکاری نمیرسم بگذار همه را با هم از پوشک بگیرم و همه را شورت آموزشی پوشوندم . بماند که توی حمام که یا دعواشون میشه سر جا یا با هم دست به یکی می کنن و شیطنت می کنن و من را دیوانه می کنن. خلاصه یکی یکی میبردم که اذیتم نکنن . 

ارسلان و ارشیا هر بار تو شورتشون جیش کردن و من هم خسته شدم دیگه شب که شده بود سرم گیج میرفت و حالت تهوع پیدا کرده بودم شدیدا ضعف کرده بودم. 

دیدم واقعا توانش را ندارم دیگه ارسلان و ارشیا را پوشک کردم گفتم یکی یکی راحت تره.

پسندها (2)

نظرات (4)

معین
15 دی 94 21:34
سلام مامان صبور خوب مهربون چقدر خوبه آدم سه تا دسته گل داشته باشه که سالمند و با جیششون کلنجار بره.قدر این لحظه ها رو بدونید. البته من اصلا حتی یه لحظه هم نمی تونم به جای شما باشم.اصلا...ولی خب مادربزرگ من یه چیزی به من یاد داد:گفت بهتره جیش بچه ها رو در هوای گرم بهشون یاد بدیم به چند دلیل..اول اینکه شب ها کوتاهه و مجبور نیستند مدت زیادی تمیز بمونن ..دوم اینکه می شه خیلی از وقت رو روی حیاط یا فضای باز گذروند.و بعد اینکه آبکشی مرتب بچه ها بهشون ضربه نمی زنه.البته بازم منو ببخش.من اصلا در شرایط شما نیستم.اصلا و نمی تونم به جای شما حرف بزنم.و البته سن بچه ها هم یه جوری هست که زود یاد بگیرند.بازم ولی درکل آموزش جیش به بچه ها کار بسیار سختی هست.خدا صبرتون بده.برای من که یکی بود خیلی سخت بود.بازم خدا قوت دوست مهربونم.شادباشید و سالم در کنار سه قلوها...من مرتب پست هاتون رو میخونم.ولی چون عادت بسیار بد نصیحت کردن رو دارم سعی میکنم کمتر نظر بدم که موجب نشه شما از من دلخور بشید.
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
سلام مرضیه جون شرمندم نکن خدا کنه کمی صبور باشم. خیلی خوبه خدا را شاکرم. منم نمی تونم جای شما باشم معلمی خیلی کار سختی هست البته مامانم همیشه آرزو داشت معلم بشم اما اصلا با روحیات من توی اون سن سازگار نبود. حرف ایشون کاملا صحیح و بجاست اما تا تابستون دیگه سه سالشون شده دیگه خیلی دیره باید تابستون امسال آموزش می دادم که نتونستم. من همیشه از نصایح شما لذت می برم لطفا دریغشون نکنین . جنس نصیحت شما فرق می کنه سرزنش نداره ایراد گرفتن نداره محضا نصیحته آدم را اذیت نمی کنه.
زهره مامان دوقلوها
16 دی 94 9:59
سلام خانومی مطمُن باش یکی یکی راحت تره یکیشون که کامل حرفه ای شد و دیگه مستقل شد برو سراغ یکی دیگه وگرنه کلی اعصابت بهم می ریزه و این پروژه با عصبانیت دیرتر به سرانجام می رسه موفق باشی خانومی
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
سلام زهره جون اینجوری هم خیلی طولانی میشه می خواهم تا عید فرشا را هم بدم بشورن و زندگی را هم خونه تکونی کنم. ممنونم.
نرجس مامان سه قلوها
17 دی 94 16:01
سلام عزيزم ان شااله اين مرحله رو هم با موفقيت پشت سر بزاري شما خيلي صبوري ، كار سختيه من هنوز سه قلو هام 21 ماهشونه ولي از الان نگران اين مرحلم . فكر كنم تنها زماني كه مادرا ميتونن يه مقدار خيالشون بابت بجه ها راحت بشه و سختيهاشون كمتر بشه 5 سالگيشونه . الان كه اصلا نميتونيم وقتي براي خودمون بزاريم مخصوصا ما كه سه قلو داريم. ان شااله همه بچه ها سالم باشن ود رپناه خدا
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
سلام نرجس جون. ممنونم. ای کاش صبور بودم برام دعا کنین که صبور باشم. چند روز بیشتر نیست می گذره. فکر نکنم اون موقع هم راحت باشیم من که به همه می گم اینا پسرن تا تحویل خانوماشون ندیم خیالمون راحت نمیشه . آمین. شما هم وب داری . خیلی مشتاقم که سه قلو شما را هم ببینم .
مریمی
19 دی 94 10:01
سلام مرضیه جوون. خدا سه قلوهاتو برات سلامت حفظ کنه انشاءالله. فقط یه سوال؟ چرا از ارشیا کم حرف میزنی؟ عنوان تاپیکات معمولا ارسلان و اردلان هستن. از ارشیا خیلی حرف نمیزنی. شایدم من اشتباه میکنم
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
سلام مریم جون. ممنونم چقدر مانیا ناز و قشنگ هستش.سوالتون بجاست آخه این روزها تمرکزم روی اردلان هست ولی ارسلان هم با شیرین زبونیهاش دلبری می کنه . ارشیا حرف نمی زنه و همش در حال شیطنته اما خیلی شیرینه و همش درحال چلوندنش هستم.