نتیجه جلسه مهد
بچه ها را خوابوندم و سپردم به مامانم. دل تو دلم نبود که مامان یه وقت برای کاری بره بالا و بچه ها سرفه کنن و بالا بیارن. دیگه سپردمشون به خدا.
رادین را هم حاظر کردم با خودم بردم که تو دست و پای مامان نباشه .
از قضا رادین هم توی مهد خوابید.
رفتم کارهای بچه ها را دیدم و دفتر نقاشی و کار با گواش و ...
مربیشون می گفت همش نون پنیر می گذارین ؟
منم گفتم که کوکو و تخم مرغ آبپز و کره مربا دوست ندارن می مونه نون پنیر گردو و سیب زمین سرخکرده که اونم چون بیمارن سرخکردنی بهشون نمی دم . عوضش یه روز نون پنیر با گردو یه روز با پسته یه روز با بادام یه روز مخلوط گفتم اگه مشکلی نداره فرنی و شیربرنج که دوست دارن بگذارم که با خوشرویی قبول کردن. البته بازم بچه ها نون پنیر را از همه بیشتر دوست دارن.
بهم گفت اگه لازمه و بچه ها توی خونه غذا نمی خورن ما به هر بازی ای که هست همه غذایی که می گذارین بهشون بدیم .
گفتم نه تا جایی که میل دارن بخورن که زده نشن.
گفت ارسلان خیلی دوست داشتنی هست و بی دلیل میاد بغلم می کنه یا یه دفعه میاد بوسم می کنه اما درس که می دم بیشتر از برادراش یاد می گیره و جواب می ده اما چند وقتی هست ساکت میشینه یه کنار.
گفتم اثر داروهاست که خواب آوره.
مربیشون می گفتم وقتی می شینن کنار هم خمیر بازی می کنن چنان خواستنی می شن که نگو. خیلی با تمرکز بازی می کنن و خمیر بازی را دوست دارن.
در کل ازشون راضی بود . اما بازم تأکید کرد که همشون را دوست داره اما ارسلان
همه همین را میگن ارسلان خودش را توی دل همه با محبتهاش جا می کنه.
اردلان هم ستاره داره و ناز . خوش خنده هست و خوشرو.
ارشیا هم با نترس بودن و بازی و شیطنتهاش دلبری می کنه.
-----------------
رفتم کلاس رادین مربیشون می گفت خیلی باهوشه از بازی هاش لب ساحل تعریف می کنه . نمیشه نرن
مدیرشون هم می گفت با اونکه رادین اولش اذیت کرد اما الآن خیلی خوبه و مربی زبانشون هم میگه اولین کسی هست که یاد می گیره و هر وقت سوال می کنم اولین کسی هست که جواب میده . بندرعباس که رفتن حتما یه مهد خوب بگذارین.
مامان رادین هم همین قصد را داره و خودش هم از مهد رفتن رادین جون خیلی خوشحاله.