اردلان نفسم
دیروز داشتم اردلان را دعوا می کردم ، آخه پوشکش را باز کردم بردم حمام گفتم اینجا جیش کن شلنگ توالت فرنگی را هم دادم دستش رفتم سراغ کاری ، ولی اردلان مثل همیشه نبود آمد بیرون و بعد روی فرش ...
بهش میگم مگه من نگفتم همینجا بمون چرا رفتی ؟ ... دیدم اردلان سرش را انداخته پایین گاهی هم سرش را به اطراف می گردونه با دهن بسته هم شکلک درمیاره از اوج عصبانیت به قهقهه رسیدم . نتونستم خودم را کنترل کنم از دست این بچه خیلی خوردنی شده بود. خوب می دونه که وقتی عصبانی هستم چه کار کنه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی