گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 10 ماه سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

بازی

1393/11/5 9:44
241 بازدید
اشتراک گذاری

دوباره حلقه هاتون را دادم اما حلقه ها را توی دست و پاتون می کنین و همینطور مشغول کارهای دیگتون می شین و ساعتی این حلقه روی مچ یا رون پا یا مچ دست قرار می دین و باهاش احساس راحتی و آرامش حتی دارین و اگه بخواین از دست و پای هم در بیارین خیلی هم ناراحت می شین و باید یه حلقه پیدا کنم بهتون بدم که دعوا نکنین. مخروطش هم شده چماقتون یا هم دیگه را می زنین یا از سطح گردی که بهش چسبیده جدا می کنین و وقتی نمی تونین دوباره درستش کنین نق می زنین که دوباره وصلش کنم و این روال چند بار ادامه داره . یا اینکه با مخروط می زنین به آیفون که گوشیش بیافته باهاش بازی کنین . پسرای باهوش منین دیگه.خندونک آخه من سه ماه اول بارداریم که شاغل بودم کار فکریم خیلی زیاد بود . امیدوارم که روی شما هم تأثیرگذار بوده باشه.

با پازل حیوانات هم بازی می کنین البته با من. اسم و صدای حیوانات را می گم و سعی می کنم سخت نگیرم و فقط بهتون خوش بگذره . چون کنترل داشته باشم از این پازل یکی خریدم. 6 تا حیوون داره که نفری دوتا بهتون می رسه اما تو می تونین توی دستتون جمع می کنین . گاهی سعی می کنین بگذارین . وقتی میگم است خودتون را تکون می دین انگار دارین سواری می کنین. بعبعیی که میگم سرتون را بالا و پایین می کنین و جوجو که می گم بال بال می زنین. اردلان خیلی کلمه جوجه را استفاده می کنه حتی به تقلید از من میاد بالای سرتون و با یه لحن نمکی می گه دوده. گاهی هم اردلان پازل را روی گوشش می گذاره و صدا می کنه یعنی داره با گوشی حرف می زنه (نفری یه گوشی موزیکال براتون گرفتم اما هم زود خراب شد هم دکمه هاش از تو پوشکتون پیدا شده بود که بلعیده بودین و دفع کرده بودین منم دیگه براتون نخریدم. ). اما بعد پازل را پرت می کنین . سرش دعوا می کنین . تخته اش را بر می دارین و توی سر هم می زنین . این وسط من هم بی نصیب نمی مونم . اما من کار خودم را می کنم و اصلا به این رفتارها عکس العمل نشون نمی دم . بعد از چند دقیقه که همه خسته می شیم همه می ریم سراغ کارهای خودمون و باز بر می گردم و این بار با حوصله بیشتری کار می کنین چون یکی دوتاتون دیگه نمیاد و یکیتون با خیال راحت بازی می کنه وقتی که مطمئن شدم دیگه دوست ندارین جمع می کنم . معمولا دیگه محل نمی دین و حتی نگاهش هم نمی کنین. منم از تو دست و پا جمع می کنم که باهاش همدیگه را نزنین.

اینقدر این حیوون و اون حیوون را بر می دارین و من صداش را درمیارم که خودم هم خسته می شم و سرم گیج می ره. با اونکه تعدادش کم هست و یکی گرفتم اما بازم کنترلتون سخته. باهم کنار نمیاین منم دوست دارم یاد بگیرین که با هم کنار بیاین برای همین گاهی هم خوراکی می دم به یکیتون دوتا می دم می گم بده به داداش(اسمش را می گم) گاهی خیلی زود میدین اما گاهی دلتون نمیاد دوست دارین دوتاش مال خودتون باشه اما بیشتر وقتها حرف گوش می کنین.

پسندها (9)

نظرات (7)

پریسا
5 بهمن 93 10:28
سلام خدا نی نی هاتوتونو حفظ کنه به ما هم سر بزنید
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
مرسی . سر زدیم و نظر هم گذاشتیم . نی نیتون خوش قدم باشه و خوش روزی
مامان ریحانه
5 بهمن 93 10:46
ای جااااااااااااااانم از دست این وروجکا خیلی از کاراشون خندیدم مخصوصا اونجایی که گفته بودید دگمه های گوشیو از تو پوشکشون در آوردید وااااااااااااای که چقدر بامزست کاراشون مرضیه جون خدا برات حفظشون کنه این عسلا رو
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
مرسی عزیزم. خوشحالم که باعث شادی دوستان می شیم.
مامانی علی
5 بهمن 93 14:41
ای جوووووووووووووووووون که اینقدر باهوشن (قسمت آیفون رو میگم کلی خندیدم)واقعا که خیلی جیگرن یه خواهش از طرف من نفری یه دونه گاز بگیر لپشون رو
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
مرسی . آقا دیگه گناه دارن یه ماچ محکم از زیر گلوشون می کنم . قبوله؟
مامانی علی
6 بهمن 93 1:49
آره گلم قبوله
مامان مبینا
6 بهمن 93 15:34
مرضیه جون سلاااام وای مردم از خنده با این کارای با مزه سه قلوها خدانگه دارشون باشه
مامان مبینا
6 بهمن 93 15:35
راستی منم اپیدممممممممممممممم
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
حتما می بینم.
مامان امیرحسین
6 بهمن 93 17:11
الهی که همیشه تنشون سالم باشه... خیلی دوستون دارم و اینجا از اون وبلاگهایی هستش که هرروز باید سر بزنم... اگه امکانش هست رمز لطفا
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
پاسخ
محبت شماست