پیشرفت پروژه
علارقم وقفه ای که پیش آمد بچم خیلی پیشرفت کرده.
من جمعه و شنبه به خاطر کار اداری خونه مامانم بودم و اونجا نمی شد ارسلان را باز بگذارم. روز یکشنبه هم که قرار بود ارشیا را ببریم خونه مامانه ؛ مامانه کمر درد بودن و موکول شد به چهارشنبه منم توی این روزها بی خیال شده بودم چون واقعا حریف سه تا بچه نمی شم .
دیروز ارسلان جیش داشت پوشک هم بود و منم توی آشپزخونه بودم اما به مدت واقعا کوتاه.
آمدم بیرون ؛ چشمتون روز بد نبینه. ارسلان توی پوشکش اذیت بود ، درش آورده بود و جیش کوچیک و بزرگ و ...
خوشبختانه اردلان هنوز ندیده بود خودش هم دست نزده بود . خواستم دعواش کنم ترسیدم لج کنه سریع گذاشتمش روی قصری و بهش داشتم با روی خوش و مهربونی توضیح می دادم که اردلان هم آمد آشپزخونه و فرصتی شد خونه را جمع و جور کنم و تمیز کنم (خوشبختانه روی روفرشی کثیف شده بود) که دیدم ارسلان از روی قصری بلند شده درش را هم بسته برداشتمش با لویسیون شستمش و کمی بدون پوشک گذاشتمش. دیدم بچم بقیه جیش بزرگش را هم روی قصری انجام داده برای همین درش را بسته .
خسته بودم اما خوشحال. چون طی تحقیقاتم به این نتیجه رسیدم که بچه ها دوست دارن جیش بزرگشون را توی پوشک بکنن و دیرتر روی قصری این کار را می کنن.
و خوشم آمد از تمیزی این بچه که در قصری را بست . معمولا وقتی استفاده می کنه درش را نمی بنده .
به نظرم آمادگی کامل داره ولی من آمادگی ندارم.
از دوشنبه آینده دوباره شروع می کنم ولی ان شاءالله از این به بعد به هیچ عنوان وقفه نمی ندازم.