گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

مامان و بابا و سه قلوها

1393/6/27 11:56
988 بازدید
اشتراک گذاری

دیگه با هم تنها شدیم ...

خوشبختانه بابا 5 روز از مرخصی شون مونده بود یعنی من کم کم تنها شدم...

بابا خیلی کمک بودن و هستن و صد البته تکیه گاه محکمی برای من برای تنهاییهام و خستگی هام...

وقتی کمک می کردن و شما را می خوابوندن...

البته الآن یکی تون هم به زور روی پامون جا می شین....

وقتی از باد گلو گرفتن خسته می شدم بابا بود که پر دل و جرأت یک مشت و مال مخصوص می داد. آخه برای مامان بی تجربه خیلی سخت بود و می ترسیدم آخه خیلی کوچولو بودین.

ارشیا خیلی گریه می کرد و هیچ کس حوصله نداشت . 

منم که بی تجربه و خسته همش گریه می کردم که چه مامان بی عرضه ای گیرتون آمده .

روزهایی بود که وقتی بابا می آمدن خونه من را با سه قلوهام توی بغل و در انتظار و قدم زدن می دیدن در حالی که چهارتاییمون گریه می کردیم . منم بچه شده بودم و دل نازک و خیلی هم درد داشتم.

بابا می آمدن و یکی یکی تون را ازم می گرفتن آروم می کردن و به من می گفتن استراحت کن.

تا کم کم به خودم مسلط شدم و اعتماد به نفسم را بدست آوردم.

وقتی که خیلی گریه می کردین وقتی که سه تایی گریه می کردین قربان صدقه می رفتم شعر می خوندم لالایی های جدید یاد گرفته بودم و هر کار که می تونستم تا آرومتون کنم.

بابا هم دیگه دفترشون را جمع کرده بودن همه سعی شون را می کردم تا به ما رسیدگی کنن.

 

پسندها (1)

نظرات (0)