دوباره مهد
پنجشنبه اینقدر اذیتم کردین که دوباره شال و کلاه کردم رفتیم مهد
دوست نداشتم تا 4 یا 5 سالگی بگذارمتون ولی خیلی اذیت می کنین فقط کافیه بالا سرتون نباشم
وقتی رفتیم پرستارها که کلی استقبال کردن و مربیتون بغلتون کرد و چند دقیقه ای که من جلو در کلاس باهاشون هم صحبت بودم شما رفتین نشستین رو صندلیها
یهو دیدم همه بچه ها دور ارشیا واستادن و می خوان بوسش کنن
خیلی خوشحال شدم
این دو روز هم به عشق مهد رفتن غذا خوردین و خوابیدین و ...
دیشب هم ساعت 9:15 خوابتون برد و صبح هم نزدیک 7 ارشیا بیدار شد و دوتای دیگه را من بیدار کردم
از خوابتونم راضیم
تو پذیرایی بالشت و پتو گذاشتم و خونه را تاریک کردم و شب بخیر و بوس و نمازم را شروع کردم وقتی تمام شد همه خواب بودین
یه مدتیه که خودتون می خوابین با فاصله و در سکوت و تاریکی
خداراشکر می کنم که هستین و سلامت و شادین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی